خانه / مطالب دوستان / بدریون خمینی

بدریون خمینی

84728117065335529842…هوا که تاریک شد به جزیره مجنون شمالی رسیدیم دیگر توان راه رفتن نداشتم، تعدادی از بچه ها پشت سر ما می آمدند و بقیه هم از ما جدا بودند. هیچ کس از دیگری خبر نداشت بچه های گردان حمزه سیدالشهداء – لشکر ۷ولیعصر (عج) – که موفق شده بودند با قایق به عقب بروند، تا قبل از غروب رسیده بودند…وقتی به اردوگاه گردان رسیدیم، تعدای از بچه ها نیامده بودند که دیرتر رسیدند و تعدادی همچون”احمد کاوه پور، محمد حسین خیری پور، غلام عباس شیرزادی، هوشنگ سگوند و سعید سگوند عاشقانه ماندند تا امروز از فراسوی کهکشان ابدیت بر زندگی مکرر ما لبخند بزنند…یاد شهدای عملیات بدر، شهرم هماره مانا باد….

خاطره: سردار عباس عیدی

منبع: وبلاگ روشنای صبح

درباره ی رایحه

همچنین ببینید

این داستان نمی تواند اتفاقی باشد؛ سه بار کنایه و تقابل جویی با فرمایشات رهبر انقلاب در دو سخنرانی روحانی/ حداقل التزام عملی به ولایت فقیه چقدر است؟!

گروه سیاسی – رجانیوز: بررسی سخنرانی روزهای اخیر رئیس جمهور، پس از بحران خوزستان و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.