خانه / خاطرات دفاع مقدس / پستانک نوزاد

پستانک نوزاد

N A (10).شهید جمال قانع

بستانک نوزاد
در سال ۱۳۶۳ بعد از عملیات خیبر مدتی به عنوان گذراندن دوره ی آموزشی در اردوگاه نی آباد شوشتر بسر می بردیم. آن موقع بنده به عنوان معاون شهید جمال قانع که فرماندهی دسته یک از گروهان حاج احمد آل کجباف و  گردان ذالفقار به  فرماندهی فرمانده ی شهید حمید صالح نژاد خدمت می کردم. تا قبل از آن من هیچ آشنایی نزدیکی با جمال نداشتم و این اولین باری بود که از نزدیک با او دوست می شدم. جمال یک بسیجی باوقار متدین، شوخ طبع و دوست داشتنی بود. شوخی های او بسیار به دل می نشست و بچه های دسته و گروهان را همیشه به وجد می آورد.  گاهگاهی هم با صالح نژاد هم با آن قیافه ی جدی، مزاحی می کرد و لبخندی هم بر لبان او می نشاند.
تا جایی که به خاطر دارم همیشه ی خدا جمال معرکه ای داشت و برادران دسته را مانند پدری مهربان دور خود جمع می کرد و بازار لطیفه های زیبای او دائما گرم بود. جمال همیشه چند شیشه ی چهار تا پنج لیتری عرق نعنا که از منزل خودشان می آورد و چند کیلو شکر در اتاق فرماندهی نگهداری می کرد. برای همین، شربت نعنای او در گردان زبانزد بود و از فرمانده تا سایر بچه های گردان همیشه مشتری داشت و طبق معمول معرکه های زیبای خود را هم ایفا می کرد.

B (118).اولین نفر نشسته سمت چپ شهید جمال قانع

یک روز یک بستانک بزرگ نوزاد را از داروخانه خریده و بند پوتین بزرگی را به آن بسته و آن را بر میخ نصب شده در اتاق فرمانده ی دسته آویزان کرده بود. همان روز شهید حمید صالح نژاد برای سرکشی روزانه از دسته و نیروهای آن به اتاق جمال آمد. ابتدا سلام احوالپرسی با جمال و من کرد و جمال هم طبق معمول شربت نعنایی را به او تعارف کرد. شهید صالح نژاد هم وقتی شربت را خورد نگاهش به دیوار اتاق و بستانک بچه افتاد، ابتدا یک نگاه دقیقی به آن کرد و با تعجب پرسید: جمال باز چی شده؟ این چیه آویزان کرده ای؟
جمال هم با یک قیافه ی مظلومانه و بسیار خونسرد گفت: هیچی، شب ها بعضی از بچه های دسته، بهانه ی مامانشون را می گیرند من هم بدون معطلی آن را فرو می کنم در دهانشون و آرومشون می کنم. حالا چیه؟ باز کارم ایرادی داره؟… شلیک خنده های بچه ها و شهید صالح نژاد بلند شد.
نگارنده: ناصر آیرمی

درباره ی رایحه

همچنین ببینید

مردی که ترس و مرگ را به سخره گرفت(قسمت اول)

مردی که ترس و مرگ را به سخره گرفت شهید عبدالرحیم مشکال نوری  فرزند حسین  …

۲ دیدگاه

  1. با سلام
    بنظر می رسد قالب سایت باید عوض شود . قالب کمی پراکنده است و مطالب هم خوب و هم زیاد هستند و خواننده کمی سردرگم قالب و دسته بندی مطالب است. اگر قالبی انتخاب کنید که مطالب را منظم تر و بر اساس تاریخ نشر نشان دهد جذاب تر است

    ارادتمند.

    • علیک السلام
      با تشکر از لطف شما در مورد قالب ان شاء الله بررسی می کنیم. اما در قسمت بالا و سمت راست در “نوشته های تازه” انتشار مطالب طبق تاریخ است. معمولا مراجعه ی اولیه به سایت از این قسمت شروع شود مفیدتر خواهد بود.
      در مورد مطالب انتشار یافته مانند: خاطرات موشکی و یا گاهی متفاوت و یا دل نوشته اینها مطالبی تقریبا متفاوت هستند که تا به حال امکان هماهنگی طبق تاریخ میسر نشده است. حال اگر نظر خاصی دارید بر ما منت می گذارید و ما راهنمایی بفرمایید.

پاسخ دادن به رایحه لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.