خانه / بر بال ملائک / خاطره ی عملیات والفجر مقدمانی(قسمت یک)

خاطره ی عملیات والفجر مقدمانی(قسمت یک)

به مناسبت فرا رسیدن سالگرد ایام عملیات والفجر مقدماتی و به ظهور رساندن حماسه ها و ایثارگری چشمگیر رزمندگان اسلام بر آن شدیم تا خاطره ای دیگر از یکی از عزیزان رزمنده که راضی نشدند نام ایشان را ذکر کنیم، منتشر نماییم ایشان که بیسیم چی فرمانده ی گردان میثم از لشکر ۷ ولی عصر(عج) بوده اند گوشه ای از این عملیات را به نگارش درآوره اند.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به روح پر فتوح حضرت امام ( ره ) و شهدای دفاع مقدس بویژه شهدای مظلوم عملیات والفجر مقدماتی به بنده تکلیف شد تا پس از گذشت حدود سی و هفت سال از عملیات والفجر مقدماتی مروری گذرا به اتفاقات و رخ داد های آن عملیات نمایم که نوشته خاطره گونه ذیل با تمام نواقص اما براساس یافته های خود را تقدیم سروران گرامی مینمایم.رخ داد های آن اعزام از ابتداء که مصادف با روزهای اولیه عملیات محرم بود

(۶۱/۸/ ۲۱ )  تا آخرین لحظه آن ( ۶۱ /۱۱/۲۲) همیشه بصورت شفاف در ذهن و مقابل دیدگان وجود دارد.

بخاطر دارم عملیات محرم آغاز گردیده بود و اولین نیروها دو روز قبل اعزام شده بودند و تقدیر دراین بود که تاخیر دو روزه دراعزام باعث شود با مجموعه ای از همرزمان مخلص جدید آشنا شوم که تا آنروز هیچ یک از آنان را نمی شناختم . زمانیکه اعزام شدم دو گردان بلال و عمار کادر و نیرو های خود را از دو روز قبل جذب و تکمیل کرده بودند و لاجرم در تقسیمات بعنوان نیرو به گردان تازه تاسیس حضرت قائم (عج) فرستاده شدم و با توجه به تازه تشکیل بودن گردان انتظار نمی رفت که به عنوان گردان خط شکن یا عمل کننده در عملیات آتی شرکت نماید لذا مترصد فرصتی بودم که در یکی از گردان های قدیمی که احتمال مشارکتش در عملیات می باشد به عنوان نیرو ورود پیدا نمایم

که خوشبختانه پس از دو روز به واسطه یکی از دوستان به کادر گردان میثم معرفی و به عنوان بی سیم چی پذیرفته شدم .

گردان میثم از سه گروهان والفجر (رزمندگان اندیمشک) ، شهید زمان محمودی( رزمندگان مسجد سلیمان) و شهید چمران (رزمندگان ایذه ) تشکیل شده بود و برادر غلامعلی حداد به عنوان فرمانده ی گردان و در ابتدای تشکیل گردان برادر ترنجی به عنوان معاون گردان دارای مسؤلیت بودند که پس از مدتی برادر ترنجی از گردان به یگان دیگر مامور گردیده و برادر عبدالنبی عبداللهی ( عیدی ) جایگزین وی در گردان شدند از برادران کادر گردان در آن مقطع میتوان به برادران یوسفعلی طحان، عصاره، ترابیان زاده، بهاری و شهید حسن آیرمی نام برد که پس از مدت کوتاهی برادران دیگری از جمله شهید غلام رضا عارفیان، مسعود کلانتر و نادر عباسی نیز به کادر گردان افزوده شدند.

با توجه به اینکه هدف از این نوشته، بیان تمام اتفاقات قبل ازعملیات والفجر مقدماتی نیست .لذا با مرور سریع خاطرات سه ماهه آموزشی قبل از شروع عملیات به شب عملیات خواهیم رسید.

مقدمات عملیات :

طولانی شدن دوره آموزشی از زمان اعزام و تشکیل گردان میثم (۶۱/۸/۲۱)

تا قبل از عملیات و حضور طولانی مدت نیروها در پادگان کرخه و منطقه رقابیه و سرمای شدید شبانه آن سال منطقه که قبل از آن حداقل برای من بی سابقه بود (به گونه ای که آب های ریخته شده روی زمین شبانه به یخ تبدیل می شد) وهمچنین آموزش های سنگین آن ایام علیرغم اینکه در ظاهر رزمندگان و نیروهای گردان مشهود نبود اما یک نواختی و تکراری بودن آموزشها تاثیر خود را در روحیه آنان باقی می گذاشت .نیرو ها برای شروع عملیات و شرکت در آن بی تابی می کردند و هر لحظه آماده شروع عملیات بودند .

بهمن ماه فرا رسیده بود و از آخرین عملیات یعنی عملیات محرم در منطقه شرهانی حدود دو ماه می گذشت و نیروها با توجه به تجربه عملیاتهای قبلی و فاصله زمانی بین عملیات ها، پیش بینی می کردند عملیات در بهمن ماه انجام پذیرد لذا حجم تحرکات نیروهای خودی و دشمن مؤید این امر بود.

با توجه به اینکه بخش عظیمی از منطقه بوسیله چادر گردانهای لشکر ۷ حضرت والیعصر(عج) پوشیده شده بود و تراکم بسیار زیاد نیروها در منطقه باعث حساس شدن و وحشت دشمن از تجمع رزمندگان شده بود و به همین دلیل بصورت پی یا پی، هواپیماهای عراقی اقدام به بمباران اردوگاه و یا به عبارتی قرارگاه نیروها می نمود و این اتفاق هر چه به عملیات نزدیکتر می شدیم بیشتر تکرار می گردید.

شرایط به خوبی پیش می رفت که اتفاق غیره منتظره شهادت شهید حسن باقری و نیروها ی اطلاعاتی همراه در نهم بهمن ماه همه را غافلگیر کرد و منجر به تعویق زمان شروع عملیات گردید .

پس از چندین مرتبه تغییر نقشه عملیات و توجیه نقشه های جدید توسط فرماندهان در نهایت تصمیم نهایی جهت انجام عملیات اتخاذ گردید. اعزام چند باره به جنگل امقر جهت انجام عملیات بوسیله کمپرسی و بازگشت به مقر خود در رقابیه علامت خوبی برا ی شروع عملیات و بیانگر نزدیک شدن به روزعملیات بود که این امر باعث بالا رفتن روحیه رزمندگان و افزایش جنب و جوش در میان نیروها شده بود.

درحال آمادگی نهایی جهت انجام عملیات بودیم که دومین واقعه ی تلخ به وقوع پیوست و زمانیکه فرماندهان گروهان و دسته های گردان به همراه برادر محمد رضا ترابیان زاده ( مسؤل اطلاعات عملیات گردان ) جهت توجیه نهایی محور عملیاتی به خط مقدم رفته بودند در اثر اصابت خمپاره ۶۰ تعدادی از همرزمان شهید و مجروح شدند که در این میان می توان از شهادت مسؤل اطلاعات عملیات گردان شهید محمد رضا ترابیان زاده و دو تن از فرماندهان خوب دسته شهید خوانساری از اندیمشک و شهید حمید رضا کیانی از مسجد سلیمان و همچنین از جراحت شدید دو تن از فرماندهان گروهان برادر یوسفعلی طحان و برادرعصاره و همچنین جانشین گروهان ( شهید زمان محمودی) برادرسالار مدملی نام برد. البته دیگر فرماندهان گروهان و دسته و معاون گردان نیز از ترکش بی نصیب نبودند اما خوشبختانه جراحت آنان سطحی بود. وقتی خبر شهادت و زخمی شدن همرزمانمان به گردان رسید باعث تأثر شدید نیروها گردید.

فرماندهی گردان برادر غلامعلی حداد سریعاّ با استفاده از نیروهای موجود خلاء وجودی فرماندهان شهید و زخمی که امکان همراهی با گردان را نداشتند با جایگزینی آنان پر نمودند. امکان همراهی با گردان را نداشتند با جایگزینی آنان پر نمودند.

 

شروع عملیات :

 

دوشنبه ۱۸ بهمن سال ۶۱ دستور حرکت به سمت خط مقدم صادر گردید؛ مقرر شده بود نیروهای لشکر حضرت والیعصر(عج) در مرحله دوم عملیات شرکت نمایند. در بدو ورود به منطقه جنگل امقر چیزی که بسیار مشهود بود بهم ریختگی و آشفتگی منطقه بود. آن شب سرد را در حالیکه منطقه زیر آتش سنگین دشمن بود و به نوعی زیر رمل های شنی جنگل امقر سپری نمودیم و هر لحظه منتظر خبری از نیروهای عمل کننده مرحله ی اول بودیم. حرکت شدید آمبولانس ها و خودروهای تویوتا وانت لنکروز شبی پر حادثه ای را با خود همراه داشت؛ بامداد ۱۹ بهمن وقتی از طریق بی سیم روی فرکانس گردانهای عمل کننده که متعلق به تیپ حضرت امام حسن (ع) و گردان شرافت بود رفتم

از پیامهای رد و بدل شده و همچنین مشاهده ی خودروهای مملواز شهدا مشخص بود عملیات با شکست مواجه شده است لذا از فرماندهی تیپ دستور رسید تا شروع مرحله دوم نیروها مجدداّ به قرارگاه در منطقه رقابیه منتقل شوند .

چهارشنبه شب مصادف با بیستم بهمن ماه پس از انجام آخرین توصیه ها و تشریح مجدد نقشه عملیاتی توسط فرمانده گردان برادرغلامعلی حداد و معاون وی برادر عبدالنبی عبداللهی(عیدی) دستور حرکت صادر گردید. روحیه ی نیروها بسیار متفاوت و پر انرژی بود و همه در حال حلالیت گرفتن از هم بودند در این عملیات دو اتفاق نادر که تا آن زمان شاهد آن نبودیم رخداده بود ۱) نیرو های عمل کننده بجز تعدادی معدود راننده نفربر که از برادران ارتشی بودند اختصاصاّ بسیجی و سپاهی بودند ۲) نیروهای نفوذ کننده بجز نیروهای خط شکن بایستی با استفاده از نفربرهای زرهی و سوار بر آن به عمق خطوط دشمن نفوذ کرده و درگیر میشدند.

درباره ی رایحه

همچنین ببینید

نور امیدی فراز بام شب پیدا شده /// تازه جانی در تن دلمرده ی دنیا شده

بهاران در بهاران    

۹ دیدگاه

  1. ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده …

  2. با تشکر فراوان از نویسنده این عملیات که خیلی شیوا این صحنه ها را برای ما بیان کردند اجرکم عندالله

  3. درود برشرف نازنین جوانانی که اینگونه خردورزانه رفتار میکردند واز جان خود به راحتی میگذشتند
    ایکاش نام صاحب خاطره را هم مینوشتید

  4. يا فاطمه الزهرا(س)

    ‏‎درود و سلام به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) و با درود و سلام به روح پر فتوح امام راحل بنیانگذار جمهوری اسلامی و با درود به ارواح طیبه شهدا خصوصا شهدای ۸ سال دفاع مقدس و با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون مقام معظم رهبری و کلیه خدمت گذاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی و با عرض ادب و احترام به نویسنده خاطره این عملیات که بسیار زیبا و تاثیر گذار بیان کردند
    از ایشان درخواست دارم ادامه این عملیات را با قلم زیبا و شیواى خود برای ما بیان کنند
    در ضمن یکی از شهدا لشگر ٢٧ حضرت رسول الله (ص) دایی بنده هستند که در عملیات والفجر مقدماتى به درجه رفیع شهادت نائل شدند?

  5. مایه ی افتخار…

  6. ضمن تشکر مجدداز نویسنده ی این خاطره ی زیباکه چنین ملموس شرح روایت کردند ایکاش این ایثارگران معرفی میشدند تا ما با مطالعهی زندگی کنونیشان سبک زنگیشان روا الگو قرار دهیم

    ودمطلب دیگی اینکه قسمتهای بعدی این خاطره کی منتشر خواهد شد

  7. سلام و صلوات خدا بر همه شهدا، چه روز هایی که بر این امت و فرزندان غیور و ایثارگر آنان نگذشته، که اگر نبود این جانفشانی ها معلوم نبود که اراده شیطانی کدام اجنبی بر ما حاکم بود. خدای متعال همچنان عزت و شرف این نظام را روز افزون بگرداند. از نویسنده این خاطره کمال تشکر را دارم و در انتظار ادامه خاطرات این عملیات هستم.

  8. بی صبرانه منتظر انتشار قسمت های بعدی این خاطره که با بیانی شیوا نگارش شده هستیم

  9. ای کاش این رزمنده ی گرانقدر را معرفی می کردید تا بیشتر با این قهرمانان بی ادعا آشنا می شدیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.