خانه / خاطرات شهید (صفحه 2)

خاطرات شهید

حسن معتمدی هم دلتنگ شده بود

برای ذکر خاطرات جنگ نیازی نیست که نویسنده باشی. وقتی سرزمین ذهنت را شخم می زنی به خاطرات نابی دست پیدا می کنی که اینهمه سال زیر روزمرگی های زندگی گم شده و مجال ظهور نداشته اند. دوست با احساسمان آقا مجید هم نه تنها نتوانسته اتفاقات سی سال پیش …

ادامه نوشته »

مادر، تو مرا رو سفید کردی.

صبح ۶۲/۱۲/۵ بود و در حوزه ی حمزه سید الشهدا (س) نشسته بودم تلفن حوزه به صدا در آمد. گوشی را بر داشتم برادر عبدالرحمن نیکیان بود گفت: برادر خانم شما جبهه است؟ گفتم بله، گفت: در عملیات خیبر شرکت داشته؟ گفتم: بله، گفت: اسمش محمود شیرک زاده است بله …

ادامه نوشته »

شاهگل

عملیات والفجر مقدماتی در سال ۱۳۶۱ در جبهه های جنوب خوزستان شروع شده بود. جمع زیادی از نیروهای رزمنده و داوطلب بسیجی از شهرستان دزفول در عملیات شرکت کرده بودند. عملیات در نیمه های شب شروع و پس از درهم کوبیدن متجاوزین عراقی و گرفتن جنگل امقر و مناطقی از …

ادامه نوشته »

دست نوشته ی منتشر نشده ای از فرمانده ی شهید حسن آیرمی

امسال که سال ۱۳۹۲ هجری شمسی است بیش از بیست و هفت سال از شهادت برادر بزرگوارم فرمانده ی شهید حسن آیرمی می گذرد و تا به حال شرایطی برایم فراهم نشده تا تنها دست نوشته و خاطره ی ایشان را منتشر نمایم. اما به لطف خدا فرصتی شد که …

ادامه نوشته »

برای شهید عبدالحسین بادروج

بنده به اتفاق برادر غلامحسین سخاوت تازه از جلسه ای از روابط عمومی سپاه به طرف شرق خیابان طالقانی در حال حرکت بودیم که انفجار مهیب موشک، ماشین ما را به شدت به لرزه درآورد. و گردوخاک عظیمی از پشت سر ما به طرف آسمان بالا رفت. هنوز نمی دانستیم …

ادامه نوشته »

خواب صادقه امیر سرتیپ خلبان بقایی قبل از شهادت شهید ستاری

« نقل خواب صادقه امیر سرتیپ خلبان حبیب بقایی فرمانده اسبق پایگاه چهارم شکاری دزفول ، فرمانده اسبق نیروی هوایی و مشاور فعلی مقام معظم رهبری درباره شهادت سرلشکر شهید منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش قبل از شهادت ایشان » امیر خلبان حبیب بقایی ******************************** برای اولین بار در …

ادامه نوشته »

” جان محمد ” عارف بود . . .

این خاطره ره آورد زیارت اربعین در اردوگاه سردار شهید صالح نژاد (پلاژ چم گلک ) می باشد که از زبان طلبه فاضل شهرمان جناب آقای حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا رضایی – رزمنده گردان حمزه سیدا لشهداء لشکر ۷ ولیعصر(عج) – نقل شده است : عملیات والفجر ۸ در پیش …

ادامه نوشته »

لبخند سید جمشید

من دیشب سید جمشید را در خواب دیدم. سید همیشه و همه جا برایم حاضر است. سید آدم پیچیده ای نبود. ساده بود و بی تکلف. با نیروهایش هم با سادگی برخورد می کرد. او بین خود و بچه های بلال فاصله ای نمی دید اما بچه های بلال خودشان …

ادامه نوشته »

عاشق و معشوق

       شهید حمید محمود نژاد دانشجوی سال آخر دانشگاه امام جعفر صادق(ع) بود او از دانشگاه اجازه ی اعزام به جبهه های حق علیه باطل را برای عملیات والفجر۸ را می خواست که عده ای از اساتید با رفتن او موافق نبودند به دلیل اینکه او شاگردی ممتاز …

ادامه نوشته »

اولین شهید و یگانه پسر خانواده

اولین شهید و یگانه پسر خانواده، شهید محمدرضا آل عبدی شهید محمدرضا آل عبدی در سال ۱۳۴۰ در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. در دوران نوجوانی در جلسات قرائت قرآان و مراسمات مذهبی شرکت فعال داشت. در آغاز انقلاب اسلامی در تظاهرات ضد رژیم حضوری موثر داشت. بعد از …

ادامه نوشته »

برای شهید محمدرضا آل مبارک، شهیدی که طی ۷سال سه بار دفن شد

بالانویس ۱: این پست را بخوانید. از ویژه ترین های الف دزفول است. در پست قبل  از مداح اهل بیت (ع) حاج حسین آل مبارک برایتان گفتم. از ارادت بی حد و حسابش به امام حسین(ع). از رازهای سر به مهری که در صدای محزونش است. حاج حسین حتی خانه …

ادامه نوشته »

حسین مادر ندارد کی خاکش می سپارد.

طریق القدس نهم آدر سالروز حماسه آزاد سازی بستان در عملیات ” طریق القدس ” است. اولین عملیاتی که سپاه با تشکیل گردان های رزمی خود توانست با یک سازمان رزم منظم وارد نبرد با دشمن بعثی شود. اولین گردان نیروهای اعزامی دزفول نیز در همین عملیات شکل گرفت که …

ادامه نوشته »

میدان مین

 شهید عبدالکریم پور مقامی     عراق با انتخاب مناطق جغرافیایی و تقسیم آنها بین یگان های رزمی و در پناه جو تبلیغاتی و در اختیار داشتن ستون پنجم با عبور از پاسگاه های مرزی هجوم خود را آغاز کرد و به دلیل عدم آمادگی نیروهای خودی به راحتی وارد خاک …

ادامه نوشته »

شجاعت امیر در بستان

آشنایی من با امیر بر می گردد به روزهای اول جنگ. اون روزها دزفول دو بسیج داشت، بسیج مستضعفین و بسیج مردم. ستاد عملیات بسیج مستضعفین، مسجد امیرالمومنین(ع) در خیابان نظامی بود. اولین اعزام نیروی بسیج مستضعفین در دزفول ۳۰ نفر بود. از ستادگفتند: بروید مسجد امیرالمومنین (ع) برای اعزام …

ادامه نوشته »

سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم

عکس از وبلاگ رهسپار قدیمی سوی دیار عاشقان                    رو به خدا می رویم صدای گرم حاج صادق آهنگران از بلندگوی مساجد دزفول و علی الخصوص مسجد محمدی همه جا را پرکرده است. گویی ندای قافله سالاری را سر می دهد؛ که …

ادامه نوشته »

همه جای آن خانه بوی مادرم را می داد

در تاریخ ۲۱/۳/۶۳ موشک به خانه ی ما زد. در محله ی کرناسیان و درمنطقه ی درکتانها، من با پدرم ساعت تقریبا چهار بعد از ظهر بود که در تعمیرگاه بودیم. کامیون ما خراب شده و احتیاج به لوازم یدکی داشت. پدرم را در تعمیرگاه گذاشتم و خودم به اتفاق …

ادامه نوشته »

خوب به این تصاویر معصومانه بنگرید!

نونهال شهید نسرین سیاهپوش نونهال شهید حجت جالارو نونهال شهید بهروز کتلان خوب به این تصاویر معصومانه بنگرید! به نظر شما صدام با این کودکان معصوم و مظلوم چه دشمنی داشت که آنان را به خاک و خون کشید؟ آیا حتی زبان و اراده ای داشتند که  کوچکترین دفاعی از …

ادامه نوشته »

حنظله ای دیگر

در سال ۱۳۳۶ در دزفول در خانواده ای مستضعف اما مصفٌا به عشق نور الهی و ولایت اهل بیت(ع) فرزندی پا به دنیا گذاشت که او را هوشنگ نام نهادند. از کودکی با فقر و نداری آشنا گردید دوران نوجوانی و جوانی هوشنگ با اوج فساد رژیم ستم شاهی در …

ادامه نوشته »

سردار اروند

اروند رود خروشان و وحشی بود بایستی آخرین نماز مغرب و عشا خوانده می شد منطقه ای که در آن واقع شده بودیم در چند متری اروندرود و در میان چولانها بود وقتی بچه های غواص نیت کردند و نماز را شروع کردند با خواندن هر کلمه از اذکار اشک …

ادامه نوشته »

احرام خون

عبدالحمید بادروج در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۳۵ در دزفول متولد شد. ۲۲ ساله بود که حضرت روح الله نظام طاغوت را برچید و پرچم سبز علوی را بر قلب ایران به اهتزاز در آورد. عبدالحمید نیز جامه ی سبز پاسداری از نهضت امام را بر تن کرد و به جمع پرچم داران …

ادامه نوشته »

من و شمع

از سمت راست نشسته نفر دوم، شهید مصطفی معیری      از آسمان آتش می بارید. تمام لباس هایم خیس عرق بود. این موتور لعنتی هم که بدترین روز را برای خراب شدن انتخاب کرده بود. هوای شرجی ظهرهای جنوب، صدای کولرهای گازی خانه ها و سکوت خیابان های بی رهگذر، …

ادامه نوشته »

جوابیه به دیدگاه وبلاگ همسایه با جهان

سلام، ضمن تشکر از توجه به موضوع نوشتار شهیدان ملکی، نکاتی به اختصار ذکر می گردد.  سلام ما به تمامی پدر و مادران شهدای گلگون کفن کربلاهای ایران زمین، بویژه شهدای مظلوم و گمنام شهرستان اندیمشک و دزفول .یکی از افتخارات بنده همرزمی سالیان دراز در کنار رزمندگان، شهدا، جانبازان …

ادامه نوشته »

حنظله خمینی

       سال ۱۳۵۹ ایجاد درگیری های پراکنده ای در مرز ایران و عراق بویژه در خوزستان، انفجار در بازار و شهرهای مختلف، انفجار لوله های نفت ایران و به شهادت رسیدن هم وطنان ، اخبار روز ایران شده بود. سپاه پاسداران با جمعیت کم ولی همتی بلند به پاسداری از …

ادامه نوشته »

طولانی ترین حملات هوایی به دزفول و اندیمشک

اولین دو برادر سرباز وظیفه شهید دفاع مقدس در روستای سنجر واقع در سه کیلومتری غرب دزفول. شهید محمد ملکی فرزند علی بخش سرباز وظیفه شهید به سال ۱۳۴۲ در یک خانواده ی مذهبی و عاشق به نور الهی و ولایت خاندان اهل بیت (ع) در روستای سنجر در دزفول …

ادامه نوشته »

فرا رسیدن سالگرد شهادت شهید حسین عزیزقاسم زاده گرامی باد.

فکر می کنم دانش آموز سال دوم یا سوم راهنمایی بودم .در محله ی خیابان مقداد و خیابان های اطراف. به همراه تعداد زیادی از بچه های محل، روزگار خوب و خوشی داشتیم. بی اغراق می گویم دوران کودکی من به همراه هم سن و سالهایم بسیار عالی و خاطره …

ادامه نوشته »

خاطره ای از برادر خوبم حاج علیرضا زارع

 با تشکر از برادر خوبمان حاج علیرضا زارع، عین خاطره ی ارسالی به اینجانب را در ذیل می آوریم:   معرفی شهید حسن آیرمی به عنوان فرمانده گروهان فتح از گردان بلال توسط شهید سید جمشید صفویان(پلاژ) با سلام و ادب و احترام خدمت برادر عزیزم حاج ناصر یکی از …

ادامه نوشته »

از فاو تا قاف و از قاف تا خدا

با تشکر فراوان از برادرم حاج محمدحسین درچین که خاطره ای زیبا از شهادت برادر شهیدم حسن آیرمی برای اینجانب ارسال نمودند که عین خاطره را در ذیل می آورم: از یادمان نمی رود ، یاد آن جوانمردانی که در پلاژ دزفول )محل استقرار گردان بلال از لشکر ۷ حضرت …

ادامه نوشته »