خانه / بایگانی برچسب: شهید آباد دزفول

بایگانی برچسب: شهید آباد دزفول

سنتی که دارد فراموش می شود!

به بهانه سالروز شهادت شهدای عملیات بیت المقدس سنتی که دارد فراموش می شود تلنگری در خصوص عدم برگزاری مراسم سالگرد شهادت شهدا در گلزار شهدا توسط خانواده هایشان  یک سنت حسنه­ ای که سال به سال دارد کم رنگ و کم رنگ تر می شود، برگزاری مراسم سالگرد شهادت …

ادامه نوشته »

تابلویی عجیب در شهید آباد

تابلویی عجیب در شهید آباد تابلویی که بر مزار شهید سعید آخشی در گلزار شهدا در شهید آباد دزفول نصب شده است خواندنی است زیرا نوشته های آن شگفت انگیز هستند و بخشی از رابطه ی او با اهلبیت عصمت و طهارت (ع) را بازگو می کنند.   در این تابلو می …

ادامه نوشته »

اینجا محل ورود شهداست

محسن گفت:  باید تقوا داشت یکبار که شهید محسن زرشناس را در خواب دیدم  در باغی بسیار زیبا با  مناظری دل انگیز و منازلی با شکوه بود. از او پرسیدم: محسن! این جا  کجاست؟ پاسخ داد: اینجا از دنیا نیست بلکه جدا از دنیاست اما تو نمی توانی داخل این ساختمانها شوی …

ادامه نوشته »

«ما تا آخرین قطره خون خود ایستاده ایم»

خیلی شلوغ بود و پر انرژی و همیشه لبخند به لب. در گیر و دار منطقه عملیاتی هم دست از شوخی و شیطنت بر نمی داشت. صبح ها کمی اوضاع منطقه آرام بود، اما مقر گردان از غروب تا نزدیک صبح گلوله باران می شد. دستور داده بودم بچه ها، …

ادامه نوشته »

گردان بلال عملیات بدر حماسه سازی شهید فرج الله پیکرستان

 گردان بلال عملیات بدر حماسه سازی شهید فرج الله پیکرستان در شکست خط اول عراق   فرمانده شهید فرج الله پیکرستان حماسه عبور گروهان قائم گردان بلال بعنوان نوک حمله گردان از آبراه نینوا هور العظیم و تصرف سیل بند خط اول عراق در کوتاه ترین زمان توسط رزمندگان گردان …

ادامه نوشته »

وقتی مرده شور هم می گرید!

شهید “سید مجتبی صائبی نیا ” در کربلای ۴ به فیض عظمای شهادت نائل آمد. در دی ماه سال ۱۳۶۵ . خبرش را به من دادند اما از جنازه مطهرش خبری نبود. در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۶ یعنی حدود ۴ ماه پس از شهادش برای شناسایی جنازه به سرد خانه …

ادامه نوشته »

تقدیم به روح بلند شهید والامقام مصطفی فراوش

شهید مصطفی فراوش تقدیم به روح بلند شهید والامقام مصطفی فراوش مصطفی جسور بود. شجاع تر از او را من تا کنون ندیده ام منزلشان در خیابان سمیه (کارون) بود اما در جریان مبارزات انقلاب اسلامی وقتی مسجدی مبارز و باب میلش در محلشان پیدا نکرد به مسجد حضرت امام …

ادامه نوشته »

برگه پایان خدمت

برگه پایان خدمت چند روز به عملیات کربلای ۴ مانده بود. من برای بردن مقداری دارو و لباس زیر و لباس کار برای  مصدومین سلاحهای شیمیایی از پادگان کرخه (مقر لشکر ۷ ولیعصرعج) به همراه سید مرتضی  ملارجبی به پادگان آمده بودیم آن روز  اول دی ماه ۱۳۶۵ بود، سید مرتضی برای …

ادامه نوشته »

مادر شهید: ای نور چشمم و سُرور دلم، آفرین بر تو باد

شهید هوشنگ آدینه جوانی که در عرصه ی پیکار با دشمن بعثی شهید شده بود، در وصیت نامه اش به مادرش نوشته بود: «مادر بعد از من هیچ گونه گریه و ناله و زاری مکن که دشمن دلشاد گردد. برادرانم را به جای من به جبهه بفرست و خودت جنازه …

ادامه نوشته »

این رسم لوطی گری نبود

چند بار آمدم بنویسم اما نشد. من هم اهل نوشتن زورکی و پر کردن صفحه نیستم. دوست دارم وقتی می نویسم من رقص کلمات را که زودتر از فرمانم بر صفحه کاغذ می نشینند تعقیب کنم نه اینکه التماسشان کنم تا همراهی ام کنند. حکایت های جنگ همه خواندنی است اما …

ادامه نوشته »

اولین شهید بسیجی مبارزه، با ضد انقلاب مسلح

سردار غلامعلی رشید: با آغاز تحرکات عراق در مرزهای خوزستان و وارد کردن اسلحه به داخل کشور از طریق مرزهای غرب دزفول، ما به همراه چند نفر از نیروهای سپاه دزفول عازم منطقه شدیم. یکی از پاسگاه‌های منطقه بنام پاسگاه چم سری بین عین خوش و موسیان خالی بود و …

ادامه نوشته »

من فقط تو را دارم

              بنده خواهر شهدای گرامی محمدعلی، حسن، حسین و طیبه بویزه و مادر شهیدم طاهره محمد سعید می باشم. منزل ما در محله ی قلعه و نزدیک حسینیه ی لاستیک بران بود. قبل از انفجار موشک حسن برادرم به همراه دوستانش بلیط قطار گرفته تا برای معالجه صورتش که …

ادامه نوشته »