عزیزون از غم و درد جدایی
به چشمونم نمونده روشنایی
گرفتارم به دام غربت و درد
نه یار و همدمی، نه آشنایی
غم عشقت بیابان پرورم کرد
هوای بخت، بی بال و پرم کرد
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد
سه هفته پیش با او تماس گرفتم. حال و احوالی کردیم. گفتم حال و روزت چگونه است ؟ گفت وضعیت خوبی ندارم و مجبورم دوباره بستری شوم و باز همان مراحل درمان، برای همین برادرم را خبر کرده ام که بیاید و کار قبل را تکرار کنیم. گفتم اینهایی را که می گویی در محضر خانواده می گویی گفت نه آمده ام کنج اتاق نشسته ام . گفتم آرزویم شفای توست. اما تا رفتن به بیمارستان و برگشتن باید مراقب روحیه خانواده ات هم باشی که نکند یشکنند. گفت مراقبم. از مشکلات دوره درمان و شلوغی بیمارستان گفت. درخواستی کرد که من انجام بدهم. به حاج مصطفی آهوزاده زنگ زدم و گفتگو کردیم. گفتم هر کاری از دستم بر می آید و بعهده من بگذارید هستم. فقط ابراهیم بلند شود. حاج مصطفی گفت فقط دعا.
همین عصر دیروز سه شنبه که سید حبیب پور با من تماس گرفت احوال حاج غلامرضا کاج را پرسیدم گفت مرخص شده. گفتم دوست دارم با او صحبت کنم گفت هر چه بیشتر استراحت کند بهتر است و قرار شد شماره اش را برایم ایمیل کند. از ابراهیم پرسیدم گفت به بخش منتقل شده و کار درمان در بخش ادامه دارد.
جمع کوچک ما صبح های جمعه برنامه زیارت عاشورا دارد این هقته (جمعه پیش رو) به نیت سلامت ابراهیم من بانی این کار شده ام و نیت کرده بودم که اگر ابراهیم از این مرحله عبور کرد محرم امسال گوسفندی قربانی کنم و می خواستم همین امروز هم به او زنگ بزنم و بگویم که تو به خدا توکل کن و ما هم پای واسطه هایش مثل حضرت عباس (ع) را وسط می کشیم . اما آرزوهایمان بر باد رفت. دریغ و درد که کاری از دستمان برنیامد.
به روح پاک ابراهیم که نجیبانه زیست و مظلومانه رفت درود می فرستیم. به روح پدرش مشهدی غلام مقامیان پور که دلش جوان بود- و هر گاه از همه جا خسته می شدیم دقایقی دم مغازه اش می نشستیم و با او صحبت می کردیم- درود می فرستیم. به روح شهیدحاج لازم مقامیان پور که زینت شهرمان بود درود می فرستیم و برای خانواده مقامیان پور آرزوی صبر داریم.
منبع: وبلاگ دست نوشته ها
سلام با مطلب ” برای حاج ابراهیم ” منتظرم.
سلام
به روی چشم