مینی بوس شهادت

    2222

به بهانه ی فرا رسیدن سالگرد اصابت گلوله ی توپ مزدوران عراقی به یک دستگاه مینی بوس در خیابان امام سجاد(ع) تقاطع خیابان افرینش در تاریخ 1360/8/18نوشتار زیر را تقدیم می نماییم:

از همان روزهای اوّل دفاع مقدس، دزفول از شلیک توپ های دوربُرد عراقی ها در امان نبود. از منطقه ی کرخه و مناطق شوش، عراق تا 25 کیلومتری دزفول جلو آمده بود و شهر را مرتب مورد حمله قرار می داد، به طوری که خیلی ها باور نمی کردند دزفول از فاصله  ی دوری مورد هدف قرار گیرد و احتمال می دادند شاید از درون باغات مرکبات اطراف دزفول، توسط ضد انقلاب، شهر مورد هدف قرار بگیرد. به طوری که در طول شبانه  روز مردم هر لحظه منتظر انفجار گلوله های توپ بودند و با شلیک هر گلوله، صدای آژیر آمبولانس ها فضای شهر را پر می کرد. مردم در حال زندگی عادی امّا مقاوم و صبور به کار و کوشش و تلاش روزانه مشغول بودند و هر روز صدای آژیر خطر به صدا درمی¬آمد. صبح ساعت 9 و 45 دقیقه  ی مورخه  ی 18 آبان 1360 ناگهان شش گلوله ی توپ به دزفول اصابت کرد. یک گلوله از آنها به یک مینی بوس حامل مسافر که از ترمینال شوش دزفول در میدان مثلث (معروف به گاراژ حاج نبی) در حرکت بود در خیابان امام سجاد (ع) تقاطع خیابان آفرینش اصابت کرد و آنرا منهدم و تمام سرنشینان آن را به  جز یک نفر به شهادت رساند و عده ی زیادی از رهگذران نیز در این انفجار شهید و مجروح شدند. طبق شاهدین عینی در این حمله 30 تن شهید و 14 نفر مجروح می شوند. صدای بوق ماشین ها و آمبولانس ها در هوا پیچید، آویزان بودن چند کیلو امعاء و احشاء مسافران از لبه  ی پنجرها ی شکسته  ی مینی بوس، نشان از اوج وخامت اوضاع و صحنه هایی تکان  دهنده از حمله  ی ناجوانمردانه  ی متجاوزین بعثی را حکایت می کرد.

مردم، دور مینی بوس حلقه زده و هرکدام گوشه ای از آهن پاره ها و صندلی های شکسته را گرفته بودند. اجساد کاملاً سوخته لابه لای آنها گیر کرده بودند. کودکان شیرخوار در آغوش مادر به شهادت رسیدند و مردم با فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر صدام تکه  های پاره پاره ی شهدا را از درون مینی بوس خارج می کردند. بنا به گفته ی شاهدان آن روز، مینی بوس عازم یکی از شهرک های جنوب شهر بوده و به محض انفجار گلوله ی توپ، ماشین از کنترل خارج می شود و با عبور از یک چهارراه، موتورسواری را زیر کرده و راکب موتور در زیر چرخ های مینی بوس جان می دهد. امّا ماشین به حرکت خود ادامه می دهد، تا اینکه با افتادن در جوی آب متوقف می شود. از محل انفجار گلوله تا آخرین نقطه ای که مینی بوس از حرکت ایستاده بود، خطی از خون شهدا و مجروحین به صورت مارپیچ بر روی جاده ی آسفالت کشیده می شود. پیکرهای پاره پاره، دست های از تن جدا و پاهای قطع شده بر روی صندلی ها و تکه های لباس سربازانی که سوار مینی بوس بودند روی در و دیوار مشاهده می شد. چادر غرقه به خون زنی در میان شهدا، پیرمردی که انفجار توپ آنرا به دو نیم کرده بود، صحنه های دلخراشی که قلب هر عابری را به درد می آورد. اما هیچ گاه مردم با دیدن این صحنه ها سست نشدند، اراده و ایمان مردم کم رنگ نشد.

21

نیروهای امدادگر از بیمارستان افشار، پایگاه چهارم شکاری، بسیج، سپاه، آتش نشانی و آمبولانس ها به امداد و یاری آسیب دیدگان شتافتند و اجساد شهدا را به سردخانه ی شهیدآباد منتقل و مجروحین را به بیمارستان انتقال دادند. این حادثه نتوانست مردم را مأیوس کند و یا باعث ترک آنها از شهر شود. فردای آن روز مردم دزفول با شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر صدام و فریاد انتقام  انتقام، پیکرهای 40 تن از شهدا را تشییع و به سوی شهیدآباد دزفول و بهشت علی و قبرستان های شهرک های جنوب شهر حمل و به خاک سپردند. این حادثه و حادثه¬های دیگر هیچ گاه نتوانست روحیه مردم را تضعیف و یا از اهداف خود باز دارد. جوانان دزفولی و سایر رزمندگان کشور خود را آماده ی انجام عملیاتی سرنوشت ساز در جبهه ها که 20 روز بعد، یعنی 8 آذر 1360 که بعدها طریق القدس نام گرفت، می کردند.

در این عملیات غرورآفرین جمع زیادی از بسیجیان دزفول در قالب گردان  بلال شرکت کردند که منجر به آزادسازی و فتح بستان و رها شدن سوسنگرد از محاصره گردید و باعث خوشحالی مردم و خانواده شهدا شد. به طوری که مردم در روز بازگشت رزمندگان فاتح طریق القدس با سیل جمعیت چشمگیری به استقبال رزمندگان آمدند و با نقل و شیرینی و اسپند از آنها استقبال کردند و به جشن و شادی پرداختند و خدا را بر این پیروزی شکرگزاری کردند.

نگارنده: غلامحسین سخاوت

برگرفته از کتاب جغرافیای حماسی شهرستان دزفول اثر غلامحسین سخاوت و ناصر آیرمی

About رایحه

Check Also

اصابت موشک به محله ی آقامیر دزفول

خانم فاطمه عادلیان ما خانه­ ی برادرم مهمان بودیم. منزل ایشان در خیابان وصال بود. …

2 comments

  1. سلام وبلاگ چهارم آذر اندیمشک فعال شد. نشانی http://4azarandimeshk.blogfa.com/