سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم
صدای گرم حاج صادق آهنگران از بلندگوی مساجد دزفول و علی الخصوص مسجد محمدی همه جا را پرکرده است.
گویی ندای قافله سالاری را سر می دهد؛ که ای عاشقان تاکیدر خواب و ناز و نعمت و آسایش و آرامش! برخیزید! جوانان پرشور بسیجی به پایگاهها هجوم می آوردند.
حاج علی کمیلی فر ، پیرمرد سالخورده بسیجی 61 ساله، شغل آهنگر، کفن پوش لبخندی بر لب از خانواده اش خداحافظی می کند. شاید این آخرین سفرم باشد!
به جمع عاشقان می پیوندد، پرچم اسلام رادر دست می گیرد، جلو رزمندگان اسلام با خود زمزمه می کند: حسین جان اگر در کربلا نبودم تا شما را یاری دهمف امروز ایران کربلاست. چرا بمانم؟ اگر بمانم مفت باخته ام. این همه سن و سال را می خواهی چکار؟ بگو صد تا گونی آرد و ده تا شقه گوشت و صد مشک آب بخوری! خلاصه چند روز بیشتر! آخرش چی؟
خدا آدمی را خلق کرد، اما آدم بهشت را نخواست از خدا، خود خدا را خواست و هبوط کرد. راه به خدا رسیدن از بهشت نبود، بلکه باید راه زمین و حیات و سپس مرگ و حقایق بعد از آن را طی کرد.قربانی بردن در پیشگاه حق را آزمون گردید. و هابیل اولین شهیدقربانگاه عشق است، عشق و شهادت دو بال سپید و سرخ اند برای رفتن به سوی خدا.
حاج علی در جلو کاروان رزمندگان رو به خدا در طول مسیر خیابانهای دزفول را طی کرد و با استقبال گرم مردم به مسجد رسیدند.
پس از مراسم ویژه اعزام و از زیر قرآن عبور کردند، خودروها آماده حرکت به سوی جبهه های نور علیه ظلمت.
ناگاه حاج علی با لبی خندان در پای اتوبوس به زمین افتاد، او را به بیمارستان منتقل کردند، ولی انگار قسمت او همین بود، کفن بر تن، پرچم در دست، ندای حق را لبیک گفت و نامش در لیست اولین شهید عملیات ثبت شد.
نگارنده: غلامحسین سخاوت
منبع: کتاب ققنوس جنوب
سلام
وبلاگ گروه مارش ابوالفضل العباس محله کرناسیان با 6 پست به روز میباشد ،لطفا نظرات خودتون رو مثل همیشه برامون بفرستید
یا علی
علیک السلام به روی چشم