یک عکس پاره

index

آمدی و مثل هر روز کوله ات را باز کردی وتصویر فرزندت را نگاه کردی و لبخند زدی و آنگاه به صورت معصومش بوسه ای زدی و رفتی.

اما این بار تو را می دیدم که نگاه از چشم هایش بر نمی داشتی و لبخندهایت دوام بیشتری یافته بود و تردیدی همراه داشتند. شاید فکر می کردی که دیگر آن چشم ها را نخواهی دید. چرا که امشب، شب عملیات کربلای 4 است.

عکس فرزندت را به طرف ما گرفتی و از شیرین کاری هایش تعریف کردی و چه حلاوتی داشتند حرفهایت وقتی از ته دل می خندیدی و اشک شوق در چشمهایت حلقه انداخته بود.

ما به خطوط پایانی وصیت نامه هایمان رسیده بودیم. اما تو هنوز به آن چشم های منتظر می نگریستی.

خودم شنیدم که می گفتی: «فرزندم می دانی که چقدر دوستت دارم. یاد شیرین کاری های دلپسندانه ات و حرفهای کودکانه ات و خنده هایی که برای همیشه در دلم چون پرچمی به رقص در می آیند، مرا سر خوش می کنند. گاهی در عالم خیال در آغوشت می کشم روی شانه هایم می نشانمت و با تو حرف می زنم و به هوا پرتاب می کنم و آنگاه اتاق اتاق به دنبالت می دوم و خود را غرق صدای خنده هایت می کنم.

می دانم که همین حالا نیز گوش به زنگ خانه سپرده ای و چشم به راه گام هایم در کوچه ای تا بسویم بدوی و خودت را درآغوشم بیندازی.

و می دانم که بارها بهانه آمدنم را از مادر دل نگرانت می گیری.

اما چه کنم که خداوند مرا می خواند و اشاره هایش وجودم را به سوی خویش می کشاند.

فرزندم همیشه در کنار مادرت باش و جز در راهی که پیموده ام قدم در هیچ بیراهه ای نگذار این تنها راهی است که ما را به هم می رساند.»

وقتی نجواهایت تمام شد دلت تا جگر سوخته بود، این را اشک هایت می گفتند.

مثل کسی که بخواهد چشم هایش را فریب دهد. عکس تنها فرزندت را پاره پاره کردی و بعد یا علی گفتی و از سنگر خارج شدی.

فردایش وقتی تو در کنار حق ماوا گزیدی من هنوز به عکس پاره پاره فرزندت می نگریستم که منتظر پدری بود که برگردد، همان پدری که همه او را «حاج احمد نونچی» صدا می کردند.

نگارنده: عبدالرضا سالمی نژاد

برگرفته از کتاب سربازان سبزقبا

 

About رایحه

Check Also

خاطرات قرارگاه قدس

*✍️خاطرات قرارگاه قدس* ?????? *✍️۱-پس از شروع۸ دفاع مقدس سپاه پاسداران نیز برای حمله به …

3 comments

  1. با سلام
    یاد سردار شهید شهید حاج احمد نونجی و آن یزله ها و نوحه هایش بخیر
    و تشکر از (رایحه)

  2. بسیارخوب بود خاطره زیبایی بود