حملات وحشیانه ی رژیم بعث عراق از طریق هوا و زمین و دریا در مورخ 31/6/59 به سرزمین عزیز کشورمان آغاز شد. طولی نکشید که شهرهای جنوب و خوزستان زیر بمباران های هواپیما و توپخانه ی بعثی ها قرار گرفتند.
منطقه ی شمال شرقی دزفول یعنی اطراف کلوپ ورزشی شهید رجایی مرتب با توپــخانه هدف قـرار می گـرفت و جـمــع زیادی از مردم اهالی شهید و مجروح و خانه هایشان تخریب شد و به زودی آنجا به محل سیبل صدام نام گرفت.
اولین مرکز و هسته ی کمک رسانی به مردم آسیب دیده و رزمندگان اعم از بسیج و سپاه در خیابان اقبال لاهوری انبار تغذیه و مدرسه ی بامداد که بعداً مدرسه ی کشتی شد شکل گرفت.
دیگ های آشپزی و لباس و پوشاک و دیگر مایحتاج رزمندگان تا جبهه ی کرخه و شوش را این عزیزان تأمین می کردند. مردم آسیب دیده و بیدار و مقاوم دزفول را تأمین می کردند.
روزانه چندین کامیون کمک های جنسی و غیره از تهران و دیگر شهرها ی کشور به دزفول و این مرکز ارسال می شد.
خواهران و برادران گمنامی عهده دار توزیع و تقسیم این امکانات شدند و هر روز چند گوسفند ذِبح می شد و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از آن محل گزارش تهیه می کرد. نماز جماعت در سر وقت توسط حاج غلامعلی سخاوت برگزار می شد.
ده ها بار آن محل مورد اصابت توپخانه قرار می گرفت و یک بار آشپز این ستاد یعنی یدالله میر شکارزاده به وسیله ی توپخانه سر از بدنش جدا شد و به فیض شهادت نائل آمد.
تعدادی خواهر جوان و نوجوان و مادرانی که بزرگتر بودند به صورت شبانه روزی در حال تهیه غذای رزمندگان بودند. در آنجا دوش به دوش مردان خدمت می کردند تا روزی خبر رسید احتمالا دزفول هم سقوط خواهد کرد.
سلاح ها و مهمات پایگاه وحدتی و تیپ 2 زرهی دزفول را بین مساجد و زیر زمین ها مخفی کردند.
زن و مرد دزفولی مسلح شدند و هر لحظه احتمال ورود تانکهــای عراقـی به دزفــــول می رفت ولی هیچ گاه این زنان دلیر و رزمنده شهر را ترک نکردند.
نماینده حضرت امام(ره) در نیروی هوائی به دزفول آمدند و گفتند: بهتر است خواهران احتیاط کنند و بروند جای امنی.
خواهران خوزستانی نامه ای به حضرت امام(ره) نوشتند و نامه بوسیله ی پیک خوانده شد و امام فرموده بودند: تا جائیکه احتمال اسارت شما نمی رود نباید شهر را ترک کنید و دفاع بر همه واجب است. بر زن و مرد واجب است و اذن پدر هم نیاز نیست.
زنان دزفول هم سنگر مردان و رزمندگان ماندند و هسته های مقاومت زنان در دزفول شکل گرفت در سپاه، بسیج خواهران، مساجد، ذخیره ی سپاه، مدارس و روستاها بسیج عشایر و محلات بسیج مستضعفین و خانه ها در طول 8 ساله جنگ گمنام و مظلوم ماندند و تعدادی از آنها با موشک و بمباران هوائی و توپخانه ای بعثی ها، شربت شهادت نوشیدند و آنانی که از شروع جنگ تحمیلی تا آزاد سازی خرمشهر در دزفول ماندند آمارشان بالای 4000 نفر بود.
این ستاد با مدیریت آقای سید محمد غفاری تا پایان جنگ فعال بود و نیروهای نوجوان و جوانانی که از سطح شهر و مساجد به این محل می آمدند بعضی به جبهه ها شتافتند و به شهادت رسیدند و بعضی عهده دار مسئولیتی در سطح استان و شهر گردیدند.
نگارنده: غلامحسین سخاوت
سلام
وبلاگ گروه مارش ابوالفضل العباس محله کرناسیان به روز هست با عکس های مسیر روز عاشورا و چند پست دیگه ،خوشحال میشیم بهمون سر بزنید و مثل همیشه نظرات ارزشمندتون رو برامون ارسال کنید
یا علی
علیک السلام
به روی چشم