مثل شب اول قبر

999

به مناسبت سالگرد شهادت خانواده ی بزرگوار شهدای آریان پور دل نوشته ای تو توسط حاج محمود آریان پورنگاشته شده که عین آن را در ذیل می آوریم.

درس هایی که در زیر آوار در تاریخ 28/9/1361 آموختم:

– در زیر آوار فکر می کردم که مرده ام و شب اول قبرم می باشد و دیری نخواهد پایید که نکیر و منکر به سراغم می آیند. می گویند که مرگ یکدفعه و ناگهانی به سراغ آدم می آید و آدم هیچ آمادگی رفتن ندارد، فقط و فقط تنها کاری که می توانستم انجام بدهم به خدای رحمان پناه بردم و توبه و استغفار و نماز و راز و نیاز می کردم.

– در زیر آوار هیچ کس و هیچ چیز بدرد کسی نمی خورد بجز اعمال انسان و تنهایی محض را برای آدم تداعی می کرد و هیچ کس بجز خدای رحمان و رحیم، دوست و مونس و عمخوار آدم نیست.

– در اعماق زمین تمام اعمالم به صورت فیلمی شفاف و روشن روی پرده ی سینما برایم نمایش داده شد و این مسئله برایم تداعی شد که در آخرت هیچ چیز را نمی توان مخفی کرد و تمام گفته های علمای اعلام حق است.

– در اعماق زمین و در زیر خروارها خاک، فشار قبر را احساس کردم و برایم تداعی شد. به طوری که استخوان هایم در حال خورد شدن بودند که اصلا قابل توصیف و بیان نیست.

– خدای مهربان و کریم را سپاسگذارم که کلاسی بالاتر از هر کلاس دنیایی و آنهم به صورت رایگان و چه زیبا و گرانقدر و بسیار پر مغز و پر محتوا و روشنگر، حقایق را برای من حقیر فراهم نمود.

– بارالها، از زمین تا به عرش خودت تو را سپاس می گویم که این حقیر کمتر از هر پرکاه را توفیق دوباره عطا نمودی تا بتوانم بندگیت را آن طور که شایسته ی توست ادا کنم. انشاءالله

– پروردگارا، بی نهایت شکر و سپاس نثارت باد که مرا به مرحله ای از یقین رساندی که اگر سال ها درس می خواندم و یا ریاضت می کشیدم به این مرحله از یقین که خواست تو بود نمی رسیدم.

برگرفته از کتاب جغرافیای حماسی شهرستان دزفول، اثر غلامحسین سخاوت و ناصرآیرمی

درباره رایحه

پیشنهاد ما به شما

خاکریز خاطرات ، خدایا چرا صبح نمی شود ، شهید علیار خسروی

خاکریز خاطرات ، خدایا چرا صبح نمی شود ، شهید علیار خسروی بی آنکه مرا …