وقتی « ماشااله » حرفم را گوش نکرد

ابراهیمیشهید ماشااله ابراهیمی

« حاج محمد فروتن » بایگانی خاطرات سپاه اندیمشک است. فردی متواضع و آرام که سالهای نه چندان دور مسئولیت های مختلفی را در سپاه اندیمشک داشته است.

این خاطره از سینه « حاج محمد » در وبلاگم خواهد درخشید بویژه این روزها که در سالگرد عملیات کربلای 4 هستیم و یاد شهیدان این عملیات بویژه شهید ماشااله ابراهیمی را باید پاس داریم:

سالهای ابتدایی جنگ من مسئول واحد پذیرش سپاه اندیمشک بودم و ماشاااله ابراهیمی و هوشنگ سگوند ( عبدالله فاطمی) پرسنل واحد. مسئولیت ما پذیرش و انجام امور تحقیق و مصاحبه با جوانانی بود که قصد داشتند لباس سبز سپاه را بر تن کنند و این مهم را ماشااله و هوشنگ با حساسیت خاصی دنبال می نمودند. برخی موارد پیش می آمد که فردی به هر دلیلی از پذیرش سپاه باز می ماند. یکبار یکی از کسانی که در پذیرش موفق به جذب نشده بود راهی جبهه شده و بر حسب تقدیر این فرد شهید شد. وقتی خبر شهادت این بزرگوار به « ماشااله » رسید، ایشان گفت: من از امروز در واحد پذیرش نخواهم بود و به خاطر عدم قبولی این فرد و جذب آن در سپاه خود را نخواهم بخشید. «ماشااله» ساکش را برداشت و راهی جبهه شد، هوشنگ سگوند ( عبدالله فاطمی) هم اصرار داشت واحد را ترک کند که با سخنان من مدتی به کار خود ادامه داد اما حرف های من «ماشااله» را قانع نکرد و هرچه گفتم شما براساس تکلیف اقدام می کنید، حرفم را گوش نداد و با بچه های گردان حمزه سیدالشهداء عازم سنگر نبرد شد و چند سال پس از آن اطلاعیه شهادت او چشمانم را بارانی کرد.

« ماشااله ابراهیمی» در عملیات کربلای 4 به آسمان رسید و هوشنگ سگوند (عبداله فاطمی) در خیبر به اسارت نیروهای دشمن درآمد و هم اکنون با تنی رنجور در میان ما زندگی می کند.

منبع: وبلاگ روشنای صبح

http://roshanayesobh.blogfa.com/

درباره رایحه

پیشنهاد ما به شما

چون رنج نبی نزد خدا گشت قبول /// وان کوثر جاودان عطا شد به رسول

قال الصّادقِ ُعلیه السلام : لِفاطِمهُ بِسعَهُ اَسماءٍ عِندالله  چون رنج نبی نزد خدا گشت …

4 دیدگاه

  1. این خاطره خیلی ساده و ناب بود. درود بر بچه های گردان حمزه اندیمشک

  2. سلام و خسته نباشید
    خوشحال میشیم مارو لینک کنید
    jannaat.mihanblog.com