این خاطره ره آورد زیارت اربعین در اردوگاه سردار شهید صالح نژاد (پلاژ چم گلک ) می باشد که از زبان طلبه فاضل شهرمان جناب آقای حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا رضایی – رزمنده گردان حمزه سیدا لشهداء لشکر 7 ولیعصر(عج) – نقل شده است :
عملیات والفجر 8 در پیش بود، نیروها تمرین بسیار خوبی برای عبور از اروند داشتند و با نظارت فرماندهانی چون شهیدان صالح نژاد، حسین زاده و مسعود اکبری آمادگی بچه ها به مرز مطلوبی رسیده بود. بانگ عملیات که در فضای گردان برخاست، اتفاقی غیر منظره افتاد که باعث شد فرماندهان مانع حضور “ جان محمد جاری ” آن شب در خط مقدم شوند و هر چه “جان محمد” اصرار حضور داشت با مقاومت مسئولین روبرو شد. آن عملیات در میان صلابت و افتخار و فتح شهر فاو و آسمانی شدن شهیدان صالح نژاد، اکبری و . . . انجام شد و «جان محمد» که معاون مسعود اکبری بود – تا پیش از عملیات – در هجران او و دیگر یاران و فرماندهان شهیدش می سوخت . . . و از آن روز گل لبخند کمتر بر لبانش دیده می شد.
کمتر از یکسال می گذشت که زمزمه عملیات در خیمه گردان حمزه پیچید. چهره «جان محمد» روز به روز شکفته تر می شد و مناجاتش سوزناک تر . . .
شب عملیات کربلای 4 به دوستان خبر از رفتن داد و در گرماگرم شعله و شمشیر از بچه ها خواست به او فرصت دهند تا وصیت نامه اش را بنویسد.
« جان محمد جاری» در هنگامه عملیات به سنگر نشینان گردان حمزه گفت: من تا دقایقی دیگر و درآن نقطه که محل آن را به نیروهای گروهان غواصش نشان می داد،شهید خواهم شد. سخنان او همراه بود با چهره ای یکپارچه نور و گل لبخند بر لبانش. “جان محمد” در کربلای 4 جاودانه شد اما دانستن لحظه و مکان عروج تنها از مردان عارفی ساخته است که سالها در کنج حوزه و سجاده کلاس عرفان و تهذیب نفس را طی کرده باشند و شهید جاری بدون تلمذ در حوزه و دانشگاه ، در مدرسه عشق شاگرد ممتاز شد . . .
منبع: وبلاگ روشنای صبح http://roshanayesobh.blogfa.com
سلام وسپاس از عنایت مستمر جنابعالی،ان شاالله این پایگاه فرهنگی با یاد شهدا هماره نورانی باشد.
علیک السلام
ان شاء الله