در تاریخ 62/7/8 یک موشک زمین به زمین به محله ی پشتی بقعه ی متبرکه ی آقا سید محمود و در مقابل مسجد امام رضا (ع) برخورد کرد که این رویداد از زبان حاج هادی امین داور به حضورتان تقدیم می گردد:
در زمان جنگ، من در داروخانه ای در خیابان طالقانی کار می کردم و در طول دوران جنگ از شهر بیرون نرفتم و چون خانه ی پدر در حوالی خیابان طالقانی بود، به خاطر همین در کلیه ی حوادث موشکی این محله حضور داشته ام. همان طور که گفتم روزها در داروخانه کار می کردم و شب ها به منزل پدرم می آمدم و در شوادون خانه استراحت می کردم. آن موقع پدر و مادرم به صورت جنگ زده به شهر گتوند رفته بودند.
شب حادثه من به همراه آقای بهبود به مجلس عروسی رفته بودیم و دیر وقت به محله آمدیم. ابتدا قصد کردم که در پشت بام مسجد امام رضا(ع) بخوابم. ولی چون بچه بودم، از خلوتی مسجد ترسیدم و از ماندن منصرف شده به منزل رفتم. حدود ساعت یک نیمه شب بود که ناگهان موشک به وسط کوچه ی مجاور مسجد اصابت کرد. صبح وقتی آمدم، این کوچه که قبلاً یک متر یا کمی بیشتر عرض داشت تبدیل شده بود به یک میدان فوتبال؛ از محله ی ما هیچ اثری نبود. همه چیز به هم خورده و تمام خانه های محله که همه ی ساختمان های آن بلند و اکثراً به صورت دو طبقه ی قدیمی بودند ویران شده و هیچ خانه ای قابل شناسایی نبود. از قرار معلوم این موشک درست در مقابل خانه های بهبود و مشاک و در وسط کوچه اصابت کرده بود و بیشترین تلفات هم مربوط به همین دو خانواده بود.
اعضای خانواده ی بهبود که شامل پدر، مادر، برادران و خواهران بودند همه به شهادت رسیدند. فقط سه تا از برادرها چون که بیرون از محله بودند، سالم ماندند و مابقی همه به شهادت رسیدند. اما از کاظم بهبود بگویم که مردی بلندبالا و هیکلی و خوش اندام بود که فقط یک ترکش کوچک به سر او اصابت کرده و شهید شده بود. ولی بقیه ی خانواده زیر آوار گرفتار شده و شهید شده بودند.
راوی: حاج محمدهادی امین داور
نگارنده: ناصر آیرمی
برگرفته از کتاب جغرافیای حماسی دزفول اثر غلامحسین سخاوت و ناصر آیرمی