برای شهید ناصر صندوق ساز

چند نفری که از بچه های مسجد محمدی دزفول وارد ذخیره سپاه شدند تنها یکی دو نفرشان بعد از جنگ زنده ماندند و راوی این خاطره یکی از همین بچه ها ست.

 17712133145532520403از راست به چپ: شهیدان عزیزامینی خواه، عبدالزهرا سعد، ناصر صندوقساز، حمید مریدی و سیدعزیزقلندری

حاج محمد دیاپور، اینگونه برایمان روایت می کند:

ناصر نوجوانی لاغر اندام و شوخ طبع بود اما جنس شوخی های او به اصطلاح امروزی ها از نوع شوخی های زیر پوستی! خداوند ناصر را بعد از چند دختر به خانواده اش عطا کرده بود لذا همین موجب شده بود تا نزد افراد خانواده از احترام ویژه ای برخوردار باشد.

قبل از شروع جنگ تحمیلی در جلسه قرآن مسجد محمدی، شهید عزیز امینی خواه مسئولمان بود. وقتی قرار شد برای گذراندن دوره آموزشی نیروهای ذخیره سپاه به پادگان کرخه بروند، از بچه های مسجد ، ناصر بود و حمید.

ستاره آسمانی ذخیره سپاه در این روایت کسی نیست مگر:

شهید ناصر صندوق ساز

دوره آنان مصادف شده بود با شروع جنگ تحمیلی و عملا ناصر و دیگر بچه های ذخیره هم دوره او وارد جنگ و دفاع شدند. با سازماندهی نیروهای ذخیره سپاه دزفول در مسجد امام حسن عسکری (ع) ناصر هم دوشادوش دیگر برادران به پاسداری از انقلاب اسلامی پرداخت. با تشکیل جبهه های پدافندی غرب کرخه او نیز همراه با سایر بچه های ذخیره به جبهه ها اعزام می شد .

در اولین اعزام نیرو برای عملیات طریق القدس ناصر توفیق پیدا کرد تا نامش را در اولین گردان بسیجی بچه های دزفول ثبت کند. او در این عملیات مجروح شد و همین مجروحیت او را از شرکت در عملیات فتح المبین محروم کرد. اما با شروع ثبت نام برای عملیات بیت المقدس، ناصر هم راهی جبهه شد و در هر سه مرحله آن تا فتح خرمشهر حضور داشت.

در اعزام نیرو هایی که برای جبهه های پدافندی صورت می گرفت خیلی از بچه ها رغبت به رفتن را نداشتند چون می گفتند: چه فایده وقتی عملیات نباشد! اما ناصر برایش فرقی نمی کرد مهم ادای تکلیف بود، عملیات و پدافندی تفاوتی نداشت.

52705190680931757236ازراست: شهیدان ناصرصندوقساز،سیدعزیزقلندری و حمید مریدی

ارتباط صمیمانه ای با شهید حمید مریدی داشت،  وقتی خبر شهادت حمید را در عملیات خیبر شنید شدیدا متاثر شده بود و چون مسئول پرسنلی تیپ دو لشکر 7 ولی عصر(عج) بود و خودش درگیر کارهای ستادی امکان شرکتش در مراسم تشییع حمید نبود به ناچار من بجای او در مراسم شهید شرکت کردم.

ناصر بعد از شهادت حمید دنبال بهانه ای بود تا از کارهای ستادی خودش را رها کرده در یگان های رزمی خدمت کند لذا بعد از عملیات خیبر به گردان عمار رفت و در انجا فرمانده دسته شد. در عملیات بدر، زمانی که نیروهای گردان عمار قصد تصرف جاده خندق را دارند ناصر همراه نیروهای دسته اش به طرف دشمن هجوم می برد، دشمن شدیدا منطقه را زیر آتش گرفته بود.

و عملا نیروها زمین گیر می شوند اما ناصر وضع را که اینطور می بیند از نیروهایش می خواهد تا پشت سرش حرکت کنند و خود پیشاپیش آنها به دشمن حمله می کند و همانجا ظاهرا از ناحیه پیشانی مورد اصابت گلوله قرار گرفته به شهادت می رسد و جنازه اش نیز همانجا در کنار دجله به امانت می ماند.

اگر گذرتان به قطعه شهدای شهید آباد دزفول افتاد سنگ مزار یادبودی است که رویش نوشته:

پاسدار شهید ناصر صندوق ساز

تاریخ شهادت :1363/12/25

روایت سردار سوداگر از شهادت ناصر بلحاظ اینکه سردار شوهر خواهر او بود:

… دشمن امان نمی داد و نیروها را مجبور به عقب نشینی می کرد. شماری از نیروها برنگشتند از جمله ناصر. در این فکر بودم که چطور خبر شهادتش را به خانواده بدهم، قبلا به آنان گفته بودند شهر دزفول زیر بمباران و موشکباران بود با اصرار دوستان سری به دزفول زدم، پدرم گفت: مراسم وی در روستای سیاه منصور برگزار می شود. وقتی با مادر و خواهر شهید مواجه شدم حرفی برای گفتن نداشتم و زبانم از گفتن تسلیت عاجز بود …

منبع: وبلاگ رهسپار قدیمی

درباره رایحه

پیشنهاد ما به شما

چون رنج نبی نزد خدا گشت قبول /// وان کوثر جاودان عطا شد به رسول

قال الصّادقِ ُعلیه السلام : لِفاطِمهُ بِسعَهُ اَسماءٍ عِندالله  چون رنج نبی نزد خدا گشت …