برای حاج ناصر اسماعیلی دزفولی
حاج ناصر را بیش از سی سال است می شناسم. مردی بود مهربان، آرام، خنده رو و بسیار دوست داشتنی. آشنایایی ما برمی گردد به دوران دفاع مقدس و آن هم در پایگاه مقاومت مسجد امام محمد باقر(ع). با اینکه سن و سال او از اغلب ما بیشتر بود ولی مهربانی و خوی نرم او باعث شد با همه اخت باشد و با همه دوست و مثل پدری دلسوز برای تمامی ما باشد. چه بسیار که با هم نگهبان بودیم و یا گشت های شبانه با هم همراه می شدیم. هیچ یادم نمی رود وقتی که یکی از بچه ها به شهادت می رسید چگونه در لاک خود فرو می رفت و چشمانش بارانی می شد. تا سال های متمادی که با او ارتباط داشتم همیشه ی خدا از بچه های شهید می گفت و خاطرات آنها را مرور می کرد و به حال آنها حسرت می خورد.
حاج ناصر کاسب کار بود و یک مغازه ی سریویسکاری روغن ماشین آلات را اداره می کرد و از این طریق امرار معاش می نمود. آنهم از آن کاسب کاران متعهد و دلسوز. کسب مال حلال برایش افتخار بود و انجام مطلوب و با دقت، کار ماشین های مردم یک امر عادی. تربیت فرزندانی پاک طینت و مذهبی نیز از خصوصیات وی بود.
حاج ناصر از آن بسیجی های پرپا قرص و محب اهل بیت(علیهم السلام) و مدافع همیشگی خط ولایت، انقلاب و اسلام بود و این شاخصه یکی از خصوصیات بارز او بود. امام خمینی(ره) را به حد جانش دوست می داشت و فراوان می ستود و امام خامنه ای را عاشقانه پیرو بود و با کمال خضوع ارادت داشت. در تمام دوران زندگی اش حتی لحظه ای از فرامین این دو بزرگوار فرو گذار نبود. آقا محمد، فرزند ایشان می گوید: زمانی که او بر روی تخت بیمارستان در آی سی یو بستری بود مادرم هم در کنار او بود. من از طریق تلفن همراه برایش نوایی دلنشین در باره ی امام خمینی(ره) فرستادم. مادرم می گوید: در حالی که اکسیژن مصنوعی به دهان او متصل بود به ناگاه اشک هایش جاری شد و شروع کرد بلند بلند گریه کردن، که همه را تحت تاثیر قرار داد. براستی او دلباخته ی رهبر و مقتدایش بود.
او مدت ها به جبهه های نبرد اعزام می شد و در فعالیت های پشتیبانی و شغل خودش به رزمندگان اسلام مدد می رساند و وسایل نقلیه ی آنها را تعمیر و تجهیز می کرد.
سال های پایانی عمر با برکت حاج ناصر همراه بود با بیماری و تحمل درد و رنج فراوان. ولی با آن حالی که داشت با هر زحمتی که بود مسجد و نماز جماعت را ترک نمی کرد. سرانجام آفتاب فروزان عمر او در تاریخ سیزدهم خرداد ماه غروب نمود و دوستان و ارادتمندان خود را تنها گذاشت. خدایش بیامرزد.
نگارنده: ناصر آیرمی
خداغریق رحمتش کند
سلام
الهی آمین
سلام از اینکه دیر فهمیدم این مرد مخلص و دوست داشتنی و مومن واقعی به دیار باقی سفر کرده است بسیار اندوهگین شدم و چون نتوانستم درمراسماتش شرکت وبه بازماندگانش عرض تسلیت دهم شرمنده ام واقعا مردی خوش اخلاق ومردم دار بود خداوند روحش را با مولایش وهمرزمان بسیجیش محشور گرداند .الهی آمین
علیک السلام
خدایش رحمت کند. انسان بسیار شریفی بود.