در قامت یک مرد
شهید محمدرضا شاه حیدر
محمدرضا شاه حیدر متولد ۱۳۴۷ است که با آغاز جنگ تحمیلی به جمع نوجوانان بسیج دزفول پیوست. اصرارفوق العاده ی او برای رفتن به جبهه و مخالفت مسولین با اعزام او به جبهه، یکی از مشکلات هر اعزام بسیج نوجوانان بود.
عنایت و لطف خدا شامل حالش شد. چرا که قد و قامت او در طی دو سالی که در بسیج نوجوانان حضور داشت. به حدی رسید که از برخی مسؤولین بسیج نیز بلندتر شده بود. بطوریکه براحتی می توانست یک موتور پرش را کنترل نماید.
سال ۶۳ چهارده ساله شده بود ولی همچنان از اعزام او جلوگیری می شد.
عاقبت با دستکاری شناسنامه توانست سن اش را متناسب با قد و قامتش کند و با ارایه رضایتنامه خانواده و واسطه قرار دادن برادر بزرگتر؛ به جمع رزمندگان پیوست.
ستاد لشکر ولی عصر(عج) پیکی جوان، چابک و شجاع بدست آورده بود ولی بعد ازچند ماه و با اصرار به جمع بسیجیان گروهان قائم از گردان بلال دزفول پیوست.
او حضور در جمع خط شکنان گردان بلال را بر خدمت در ستاد لشکر ترجیح می داد.
در عملیات بدر به عنوان پیک و کادر گروهان وارد شد ودر ادامه در قامت یک آرپی جی زن شجاع انجام وظیفه کرد.
یار بعد و در عملیات والفجر هشت که زبده ترین نیروها را برای غواصی انتخاب می کردند جزو برگزیدگان گروهان غواص شد.
محمدرضا شاه حیدر اگر چه بر اساس سن واقعی شناسنامه ای اش چهارده سال بیشتر نداشت اما در مکتب بسیج به جوانمردی با ایمان و شجاع تبدیل شد که سرمشق پهلوانان آینده خواهد بود.
درخشش قهرمانی محمدرضا شاه حیدر را در پانزده سالگی و در عملیات والفجر ۸ شاهد بودم آنجا که در ۶۴/۱۱/۲۶ در دفع پاتک سنگین عراقی ها در منطقه فاو آنقدر آرپی جی شلیک کرد که از گوش هایش خون جاری شد اما اجازه نداد تا پای نیروهای عراقی به خاکریز خودی برسد.
در دومین پاتک نیز آنچنان کوشید که فرمانده ی شهید محمود دوستانی در وصف اوگفت: محمدرضا شاه حیدر حق اسلحه اش را ادا کرد، او همچون یک شیرمرد قهرمان به تنهایی در دفع پاتک بیست وهفتم که تانکهای دشمن تا روی خاکریز هم پیشروی کردند، سهم بسزائی ادانمود.
فرمانده شهید سبدجمشید صفویان از قول امام علی ع در رابطه با حق شمشیر می گفت: حق شمشیر آنست که آنقدر شمشیر بزنی که شمشیر کج شود. و حق تفنگ آنست که آنقدر شلیک کنی که لوله ی تفنگ بترکد و یا کج شود.
غنچه نوشکفته باغ امام در پانزدهمین بهار زندگی و پس از حماسه آفرینی تاریخی؛ در پنجم اسفند شصت و چهار به همراه بقیه ی کادر گردان بلال آسمانی شد.
راهش مستدام و پر رهرو باد.
نگارنده: علیرضا زمانی