ما دیر رسیدیم

امام-حسین-عاشورا-4-1024x717

ما دیر رسیدیم

آنهایی که در شام عاشورا هر کدام گوشه ای خزیدند و نجوا کردند و صدای مناجاتشان مانند صدای زنبورهای کندوی عسل فضا را پر کرده بود چه دیدند که ما هنوز هم پس از سالها، از غبطه خوردنهایمان سیر نشدیم. ما نمی دانیم که امام در میان دو انگشت خود چه بهشتی را به آنها نشان داد که سحرگاهان برای رفتن به میدان جنگ از هم سبقت می گرفتند. ریشه های این موج و رستاخیز این شور کجاست که سکون و آرامش ندارد. هر سال که بر عاشورا می گذرد ما بیشتر دلتنگ این حادثه می شویم. ما واقعا نمی دانیم که از این حادثه بزرگ، غمگین می شویم و یا احساس غرور می کنیم. احساسی که می خواهد به فریاد تبدیل شود و این الگو را به رخ آنهایی بکشاند که از داشتن چنین اسوه هایی محرومند.

اما تاریخ شیعه از این رو زنده و پویاست که وقتی از اول تا انتهای آن را می خوانی امتزاجی از حماسه و مظلومیت با هم رفیق راه بوده اند. اینها در بدر و احد و فتح مکه و صفین و جمل و نهروان بوده تا کربلا و هیچ حربه ای هم نتوانسته آنها را کمرنگ کند و اگر عاشورا را که عصاره همه ی پیامبر و علی است از شیعه بگیرند جز مشتی حوادث خشک و بی روح چیزی نمی ماند. به همین دلیل است که ما هر وقت از مظلومیتها و حماسه های کربلا یاد می کنیم دلمان برای منطق حاکم بر رفتار امام حسین تنگ می شود و از اینکه دیگران بخاطر تعصب و عناد نخواستند این منطق را بپذیرند بیزار می شویم. آنهایی هم که در آن روزهای بزرگ هر جا بودند خودشان را به کربلا رساندند این منطق را فهمیده بودند و آنهایی هم که تا شب عاشورا با امام بودند و بعد او را رها کردند این رمز را نفهمیدند. اما حر در گیر و دار جنگ این منطق را پذیرفت. آنهایی هم که به این مسیر ایمان داشتند اما به کربلا نرسیدند، سوختند.

منبع: وبلاگ دست نوشته ها

درباره رایحه

پیشنهاد ما به شما

خاکریز خاطرات ، خدایا چرا صبح نمی شود ، شهید علیار خسروی

خاکریز خاطرات ، خدایا چرا صبح نمی شود ، شهید علیار خسروی بی آنکه مرا …