جوانی که در عرصه ی پیکار با دشمن بعثی شهید شده بود، در وصیت نامه اش به مادرش نوشته بود: «مادر بعد از من هیچ گونه گریه و ناله و زاری مکن که دشمن دلشاد گردد. برادرانم را به جای من به جبهه بفرست و خودت جنازه ام را غسل و کفن کرده و سپس به خاک بسپار تا الگوی مادران شهدا باشی».
بعد از شهادت آن جوان، جسم مطهرش را از جبهه های نور علیه ظلمت در کربلای آبادان به زادگاهش دزفول آوردند و مراسم تشییع باشکوهی در مورخ 60/3/18 از بسیج مسجد نجفیه تا شهیدآباد با حضور همرزمان و دوستان و فامیل انجام گرفت.
مادر قهرمان و صبورش طبق وصیت شهید پس از آنکه مدتی به او نگریست گفت:
ای نور چشمم و سرور دلم، آفرین بر تو باد …
آنگاه بعد از رجز خوانی در حضور جمع، طبق وصیت شهیدش بیل را به دست گرفت و خودش شهیدش را دفن کرد و دو برادرش را راهی نبرد علیه متجاوزین بعثی نمود.
او بسیجی گمنام شهید هوشنگ آدینه متولد 1342 بود.
مزار این شهید بزرگوار در قطعه 1 شهدای شهید آباد دزفول زیارتگاه عشاق و آرزومندان شهادت است.
منبع: کتاب ققنوس جنوب اثر حاج غلامحسین سخاوت