هزاران حسرت

10

هزاران حسرت

 

قبل از مرداد سال 1361 بود که از منزل پدری واقع در خیابان مقداد، در حال گذشتن از محل بودم که ناصر صانعی که هم­ محله ­ای ما بود را دیدم. اندامی لاغر و لباس خاکی رنگ بسیجی نیز بر تن داشت و با دوچرخه به طرف من می­ آمد. رنگ و رویش پریده و بسیار مضطرب به نظر می­رسید. پیاده شد. با او احوال پرسی کردم و علت ناراحتی او را جویا شدم. گفت: دیروز که موشک زد برای کمک رسانی به محل حادثه رفتم. به هر سو سرک می­ کشیدم تا شاید بتوانم کسی را نجات بدهم. در این بین صدای ناله­ ی دو تا بچه، نظرم را جلب نمود. به سرعت به طرف صدا رفتم. در دهانه­ ی شوادون خانه­ ای که در حال ریزش بود چشمم به دو تا بچه افتاد که در حال سقوط به شوادون بودند و با التماس، خواهش می­ کردند که آنها را نجات بدهم. سر و  روی آنها خاک گرفته بود و دردمندانه از من کمک می­خواستند.

57331693098042819593

سراسیمه به طرف آنها رفتم اما متأسفانه قبل از اینکه بتوانم کاری بکنم بچه­ ی اولی به ته شوادون لغزید و از نظر پنهان شد. دستم را دراز کردم و دست بچه­ ی دیگری را گرفتم و با تمام قدرت او را به بالا کشیدم؛ ولی به ناگاه حجم سنگینی از سنگ های سقف شوادون ریزش کرد و آن بچه­ ی بی­نوا، به همراه دستم تا کتف، زیر آوار ماند. هنوز با انگشتان خود، دستم را می فشرد و گرمای دست او را همین حالا هم حس می­ کنم. وضعیت بسیار خطرناکی بود. من نیمه آویزان مانده بودم که چکار کنم. ناگهان سنگ ها شروع به حرکت نموده و مرا به طرف پایین می کشیدند. سرانجام با کمال ناباوری دست بچه رها شد و او هم به قعر شوادون سقوط کرد. حالا من مانده ام و هزاران حسرت از اینکه چرا نتوانستم برای آنها کاری انجام بدهم؟

اما طولی نکشید که ناصر صانعی در تاریخ 1361/5/7 در خرمشهر به شهادت رسید. روحش شاد باد.

نگارنده: ناصر آیرمی

به بهانه فرا رسیدن بیست و پنجمین یادواره سرداران و 75 شهید مسجد امام حسین شمالی(ع) دزفول

دوشنبه 27 بهمن ساعت 8 شب

درباره رایحه

پیشنهاد ما به شما

اصابت موشک به محله ی آقامیر دزفول

خانم فاطمه عادلیان ما خانه­ ی برادرم مهمان بودیم. منزل ایشان در خیابان وصال بود. …

3 دیدگاه

  1. با سلام و ادب و احترام
    با این که قبلا این خاطره را در وبلاگ رایحه خونده بودم ولی بازم هم برایم زیبا بود.
    اما بعد : تا آنجا که یادم است ناصر صانعی در عملیات رمضان و نزدیک پاسگاه زید شهید شده است.
    والعاقبه للمتقین – یاجسین(ع)

  2. سلام.شهیدناصرصانعی عموی من بودند.خوشحالم که اسم نازنینشو روی بردارم گزاشتیم تا یادوخاطره عموی شهیدم تاهمیشه زنده بمونه.همه ی عموهام ودوستان عموناصرم ازشجاعت ونترس بودنش حکایتهاتعریف میکنن.خداخیرتون بده که ازعموناصرشهیدم یادی کردید.انشاالله همه ی ما باشهدامحشوربشیم.شادی روح تمام شهداصلوات

    • علیک السلام
      به رایحه خوش آمدید. خداوند کلیه شهدای اسلام را با شهدای صدر اسلام محشور نماید. الهی آمین