اولین دو برادر فرمانده پاسدار شهید دزفولی جبهه های حق عیله باطل شهید سیف الله صبور و شهید یدالله صبور
شهادت 60/6/3 وشهادت 65/10/1
شهید سیف الله صبور در مورخ 1339 در خانواده ای مذهبی در جنوب شهر دزفول متولد گردید. دارای سه برادر و دو خواهر بود، سیف الله فرزند سوم خانواده و در کنار درس و مبارزه علیه رژیم ستمشاهی به تحصیلات خود تا دیپلم ادامه داد و در سال 58 به پیشنهاد سردار غلامعلی رشید وارد سپاه شد و به عنوان یکی از مسئولین آموزش نظامی پادگان کرخه پاسداران خوزستانی را آموزش می داد تا زمانی که به فرماندهی محور جبهه صالح مشطط در جبهه های جنوب برگزیده شد و در سپیده دم صبحگاه 60/6/3 زمانی که وضو گرفته بود و آماده انجام فریضه نماز صبح بود با ترکش توپ مزدوران بعثی شربت شهادت نوشید و جاودانه شد.
مادرش درباره سیف الله چنینمی گوید: با شروع جنگ تحمیلی سیف الله به کردستان رفت و مدتی بعد به دزفول آمد و با یک ساعت توقف در منزل، با وجودی که هنوز غبار جبهه های غرب را بر تن داشت به جبهه صالح مشطط در منطقه کرخه رفت. از او خواستم یک روز در منزل بماند و استراحت کند و بعد به جبهه برود گفت: من 30 سال تمام از آن تو بودم و حالا نوبت توست که زینب وار فرزندانت را تقدیم کنی و یک لحظه ماندن در شهر را خیانت به خون شهیدان بدانی، مادرش می گفت: دیگر خانه ام شور گذشته را ندارد دیگر صدای آرام بخش سیف الله را نمی شنوم.
برادر کوچک او شهید یدالله صبور درباره برادرش سیف الله چنین گفت: سیف الله چقدر دوست دارم با هم باشیم. خیلی دلم برایت تنگ شده است. دوست دارم مهمان همیشگی تو و یاران تو باشم چه زود از بین ما رفتی و چه ناشناخته و نا آشنا در بین ما بودی و رفتی نمی دانم بر یدالله چه گذشت که لباسها و اسلحه سیف الله را بر تن کرد و به جمع پاسداران پیوست او تا سالهای 65 در مسئولیت های مختلف در سپاه دزفول و تیپ 3 لشکر 7 ولی عصر(عج) در جبهه ها حضور داشت و با لیاقت و شایستگی و استعداد فوق العاده تبدیل به نخبه اطلاعاتی در جنگ تبدیل شده بود و می بایست به دریا بپیوندد. بنا به پیشنهاد فرماندهان جنگ به عنوان معاونت عملیاتی لشکر 42 قدر انتخاب شد و تربیت عناصر زیادی از پاسداران به عهده گرفت، در تاریخ 65/10/19 یعنی 5 سال و چهار ماه بعد به برادر شهیدش پیوست و در کنار مزار او در شهیدآباد دزفول جاودانه شد و لقب دو برادر فرمانده شهید را به خود اختصاص دادند.
منبع: کتاب اولین ها اثر غلامحسین سخاوت