به خون خواهی کفتران

 78

به خون خواهی کفتران
شعری از دل بر آمده در سی امین سالگرد واقعه شهدای اتوبوس آسمانی از خواهر شهید غلامرضا فرهی

ز سوز جان در این آستانه می گریم
ز داغ بدن های بی نشانه می گریم
به پروانه های سوخته در آتش عشق
چو شمع می سوزم و هر شبانه می گریم
به نخل های سوخته به این خاک بی شکیب
به سی سال هجران ،شکیبانه می گریم
به جای مادران خفته در بستر خاک
به سروهای سبزشان ،مادرانه می گریم
به حجم صبوری مادر در آتش درد
به پرهای سوخته در کنج لانه می گریم
ز آشیان او پیش از این پرنده ای* پرید
به کوچ سرخی دگر ز آشیانه می گریم
به گل های خانه که با بهانه می بردند
به خشکیدن ریشه ها به صد جوانه می گریم
به یاد آن سحری که پشت آسمان لرزید
به افول ستاره ها در این کرانه می گریم
به آن راه بی تدبیر به قاف نا ممکن
به سی مرغ پر پر در این فسانه می گریم
به اضطراب یاس های روز طوفانی
به شاپرک های خسته، ترانه می گریم
به آن سی ستاره بر گردش یک مدار
ز فرمانده کج مدار دورانه می گریم
کسی گفت کرکسان در ره و کفتران بی پناه
آآآخ ز عقل طوقی دیوانه می گریم
هر کبوتر هزار پاره شد بی نشان در خون
به هر پاره بر نخلی بی نشانه می گریم
به خون خواهی کفتران ،هیچ کس دم نزد
ز بی باوری ،بی کسی،بی بهانه می گریم
به دست دوست سپردم قصه غربتشان
که تا روز حساب غریبانه می گریم

*شهید غلامحسین فرهی
شاعر: خواهر شهید غلامرضا فرهی

About رایحه

Check Also

خاکریز خاطرات ، خدایا چرا صبح نمی شود ، شهید علیار خسروی

خاکریز خاطرات ، خدایا چرا صبح نمی شود ، شهید علیار خسروی بی آنکه مرا …