اولین کسی که در هنگام سرنگونی مجسمه رضاشاه معدوم در روز فرار شاه در دزفول به بالای مجسمه رفت. مورخ 27 دی 57 و در جلو دید مزدوران گارد شاه بدون هیچ ترس و رعبی با ارّه آهن بری، مجسمه را برید و آن را سرنگون ساخت: شهید آزاده محمد فرخی راد
با تولد شهید محمد فرخی راد در سال 1331 در شهر دزفول سربازی به سربازان حضرت روح الله افزوده شد. او از همان ابتدا آتقدر به درس علاقه داشت که با وجود کارهای بنایی روزانه اش شب را به ادامه تحصیل اختصاص داده بود تا اینکه موفق به گرفتن دیپلم شد و دست تقدیر او را رهسپار شغل معلمی کرد بعدها وقتی نوای دفاع مقدس نواخته شد به سوی روزهای جهاد شتافت تا اینکه در عملیات رمضان در تاریخ 1361/4/26 در غرب خرمشهر به اسارت نیروهای بعثی درآمد.
به گفته برادر آزاده اسماعیل بامیان، شهید فرخی راد در دو سالی که در اسارت بود به دلیل کلاسهای سوادآموزی که برای دیگر اسرای آزاده برگزار میکرد بارها مورد شکنجه نیروهای بعثی قرار گرفت ولی هرگز اراده او در این راه مقدس سست نشد تا اینکه عاقبت بر اثر شکنجه های وحشیانه نیروهای عراقی در روزهای اسارت به آزادی ابدی و پایدار و جاویدان دو جهان نائل آمد و شربت شهادت نوشید.
در مورد شهادت ایشان در اسارت یک شب بر اثر شکنجه های زیاد به دل درد شدید مبتلا شد شدت دردهایش طوری بود که بیهوش شد ما نگهبانان را خبر کردیم ولی حاضر نشدند او را به درمانگاه ببرند. او در وضعیت بدی بود نگهبان پرسید مریض چه کسی است؟ گفتیم فرخی راد، آنها گفتند بگذرارید به حال خود بمیرد.
در اسارت خودکار ممنوع بود، تخته سیاه نداشتیم فرخی راد با خاک باغچه اردوگاه و الک کردن خاکها و با چوب روی خاک صاف کلاس را اداره میکرد! و حتی از بچه ها به همین طریق امتحان میگرفت.
چوبها را آتش میزد و از ذغال آنها به جای گچ و قلم در کلاس استفاده میکرد او کلاس سوادآموزی را روی زمین سیمانی شروع کرد و از زمین به جای کلاس و قلم استفاده میکرد، میخواست همه ی اسرا با سواد شوند شهید اعتقاد داشت جهاد در راه خدا باید با دانایی و آگاهی باشد.
و در همین راه هم شهید شد در اصل او را باید از شهدای اهل قلم لقب داد.
در روز فرار شاه معدوم در دزفول مورخ 57/10/27 وقتی مردم و جوانان انقلابی جمع شده بودند تا مجسمه رضاشاه معدوم را در میدان شهر سرنگون کنند و هر چه طناب به گردن مجسمه انداختند و با ماشین کشیدند مجسمه سرنگون نمیشد در حالی که گارد شاه در منطقه بودند و اقدام به تیراندازی هوایی می کردند، شهید فرخی راد به تنهایی به بالای مجسمه رفت و با اره آهن بر پاهای محمدرضاشاه را قطع و در نتیجه مجسمه سرنگون شد.
راوی: اسماعیل بامیان
منبع: کتاب اولین ها اثر غلامحسین سخاوت
سلام روح این شهید بزرگواری شاد و قرین رحمت الهی ،واقعا شجاع بودند ،ممنون از شما برای انتشار این خاطرات پر مغز ،خداوند شما رو حفظ کند آقای سخاوت