جمعه ی دیگر است و یاد مولا و آقایمان حضرت مهدی صاحب عج در دلهایمان
در این روز یاد می کنیم از عارف واصل شهید حسین ضریحی
شهید حسین ضریحی عارفی گمنام گه هرکس با او آشنا می شد شیفته ی مرام عارفانه و روح عاشق او می شد . وی در سال 1331 در خانواده ای اهل عرفان دردزفول متولد شد .
ابتدا در سال 1352 بعنوان معلم در منطقه ی محروم بستان از توابع سوسنگرد استخدام شد و سپس در جریان انقلاب اسلامی به دزفول منتقل شد و دوران مبارزات ضد طاغوتی خود را هم در بعد فرهنگی و هم در جبهه ی مسلحانه با شجاعت و تلاشی خستگی نا پذیر ادامه داد .
وی به محض شروع جنگ تحمیلی با تشکیل بسیج عشایر دزفول در سه محور عملیاتی شوش و کرخه و تپه موشکی جنگهای نا منظم بسیجی را پایه گذاری نمود .
و انگاه که ندای رحیل بر آمد در دوم فروردین سال 1361 در عملیات پیروز مندانه ی فتح المبین بعنوان فرمانده ی یکی از واحد های عملیاتی در کربلای دشت عباس بفیض شهادت نائل گردید .
سردار شهید حسین ضریحی در ایام حضور در سنگرهای نبرد چراغ محفل رزمندگان عاشق شهادت بود و با طرح مباحث عارفانه دوستان و همرزمانش را صفای باطن میداد .
وی غزلیات خود را با تخلص (شیخ ) سروده است
روح شاد او قرین شهدای کربلا باد
سروده ای از شهید در فراق آقا امام زمان عج
لب را مبند که پسته خندانم آرزوست چرخی بزن که زلف پریشانم آرزوست
عقل سلیم و یار موافق شراب سرخ این هر سه را از لطف جهانبانم آرزوست
تا شمع را ز گریه پشیمان کنم بشب در بزم یار اشک فراوانم آرزوست
یاران در این قفس غم تنهائیم بگشت بیرون برید که دیدن جانانم آرزوست
تا روی یار در نظرم جلوه می کند کی دم زنم که زهره و کیوانم آرزوست
یارم یکی و نظر سوی او مدام از بهر دیده دو چندانم آرزوست
طرفی نبسته ایم ز سالار و سروری چندی غلامی بر در ایوانم آرزوست
عمری بخواب ناز به دل جا گرفته ای عمری دگر نشسته به چشمانم آرزوست
دائم شکَر مریز ز لب ای نگار ما اَخمی بکن که ناز فراوانم آرزوست
از صحبت زمانه مرادی ندیده ایم شیخا بیا که صحبت جانانم آرزوست
با عرض سلام و ادب
بنده که چند روزی بیشتر در خدمت شهید حسین ضریحی در سپتون و تپه موشکی بودم و در عملیاتی شناسایی ۲۴ ساعت در رکاب ایشان بودم گواه فضائل اخلاقی روح عارفانه و شخصیتی بسیار متواضع از ایشان بودم