سردار علی رنگ
سال 1339 در یکی از محله های شهر دزفول در خانواده ایی مومن و با ایمان فرزندی متولد شد پدرش که از پیروان و ارادتمندان حضرت ابا عبدالله حسین بود فرزندش را علی نام گذاشت تا الفبای عشق به ائمه را از کودکی با گوشت و خونش قرین سازد.
دوران نوجوانی علی، همزاه بود با اوج فساد رژیم ستم شاهی در ایران. ولی از آنجائیکه علی از طفولیت با نام اهل البیت و در دامان مادری با اصالت رشد و نمو کرده بود باعث شد تا سر بلند و رو سفید آن دوران را پشت سر بگذارد. علی از همان دوران کودکی و نوجوانی وارد جلسات قرائت قرآن و مجالس دینی و خط مبارزه مخفی با رژیم فاسد شاه گردید و در سال های اوج درگیری انقلاب اسلامی در راهپیمایی های مردمی حضور فعال داشت و به همراه دوستان هم فکر و مبارز خویش مثل شهید احمد رضا حسامی و حاج احمد کیانی و حاج عبدالحسین خضریان در محل و مساجد به کادر سازی و جذب جوانان پرداخت و 19 بهار از عمر خود را پشت سر می نهاد که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. علی از جمله مردانی بود که عطش درونش را فقط پیوستن به خط و مبارزه مردان الهی تسکین می داد و در همان دوران به جمع مخالفین رژیم شاه و اردوگاه مبارزین خط امام و انقلابیون پیوست.
علی از همان دوران نوجوانی فردی دارای اخلاقی نیکو و همواره در طلب کسب حلال برای خانواده خویش تلاش می کرد و تابستان ها در کنار عمویش به بنایی مشغول بود و در تابستان های گرم دزفول روزه می گرفت و در عزاداری های محرم به عشق سیدالشهداء (ع) عاشقانه شرکت می کرد و در عزای مولایش حسین (ع) رخت ماتم می پوشید و از داغ مصیبت های اهل البیت (ع) چشم هایش اشک بار می شد.
2)علی حدیث حریّت و آزادگی و حماسه و شهادت را آموخت و مقدمه ایی شد تا دل خود را با خدا و اهل البیت (ع) نزدیک سازد و این عشق در دل او مأوا گرفت.
علی در دوران تحصیل خود دانش آموزی مستعد و موفق بود و همین موفقیت ها او را به عنوان مربی و معلم دیگر دوستانش قرار داده بود. علی فردی بسیار جدی و با وقار و خوش اخلاق و مهربان و فریادرس دیگران بود و همیشه در کمین بود تا گره ایی از مشکلات دوستان و فامیل را با سعی و تلاش خود بگشاید او از مسجد آموخت که باید پاک و بی آرایش زندگی کند و فقط به انتهای راه همان مقصدی که خداوند متعال برایش آغوش باز کرده بیندیشد. به همین خاطر تمام آن سال ها را با حضوری فعال و عاشقانه در جلسات قرآن و نماز های جماعت گذراند.
غیرت و مردانگی جوانمردی عزتمندی دست آوردهای همان جلساتی بود که با تمسک به قرآن به آنها دست یافت.
علی عمیقاً به حضرت امام خمینی (ره) عشق می ورزید و فرد به فرد مسجد به مسجد آشکارا و مخفیانه اعلامیه های امامش را بین مردم و جوانان و خواهران و اهل فامیل و دوستانش پخش می کرد. از سن 16 سالگی برای دوستان و فامیل جلسات قرآن برگزار می کرد. علی با دریا دلی و همت والا و توان بزرگ توانست با مشکلات دست پنجه نرم کند و از انبوه سختی ها نهراسد و قله های شرف و کرامت را با سلاح صبر و شکیبایی فتح کند حس رفتار صبوری و شجاعت بی نظیر او در کار ها مورد توجه فرماندهان عالی رتبه سپاه قرار گرفت و از او تقاضای عضویت در سپاه بعمل آمد علی از اولین بنیانگذاران سپاه و تیپ 7 ولی العصر (عج) و واحد توپخانه و دیده بانی شجاع و دلیر و نترس و دقیق در کل دوران دفاع مقدس شناخته می شد.
3)در روز های آغازین جنگ تحمیلی داوطلبانه به همراه جمعی از رزمندگان سپاه دزفول به کردستان رفت و در دفع متجاوزین بعثی افتخار آفرید و با پیکری غرق در خون به زادگاهش بازگشت بعد از بهبودی به جمع رزمندگان اسلام پیوست و در عملیات طریق القدس ، فتح المبین بعنوان رزمنده تک تیر و خط شکن داوطلبانه شرکت کرد و در عملیات بیت المقدس زمانیکه به همراه خیل عظیمی از رزمندگان در عملیات شرکت داشت توپخانه سنگین دشمن متجاوز بعثی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و دست چپ او در میدان از بدنش جدا شد. او با روحیه ای بالا با دست راستش دست قطع شده اش را گرفت و به عقب آورد، زمانیکه از او سوال کردند چرا دست قطع شده را به عقب آوردی، گفت: امید داشتم پزشکان بتوانند با عمل جراحی آن را پیوند بدهند در ثانی پیکر مجاهد فی سبیل الله حرمت دارد و نباید در بیابان رها شود.
علی توانست با برخورد خوب و اخلاق پسندیده و چهره ای شاد در دلها حکومت کند و مسئولیت جانشین واحد توپخانه تیپ 3 ل 7 را به عهده بگیرد و در کل دوران جنگ در دهمین مسئولیت خود فرماندهی کند. نمازش را به موقع بجا می آورد و به دیگران توصیه فراوان می کرد به انجام امورات دینی خصوصاً نماز و روزه که در آخرت باعث رهایی از آتش است.
علی با قطع یک دست می توانست جبهه را ترک کند و دنبال شغلی جدید و درس و زندگی برود اما حق دوستی وظیفه شناسی و ادای تکلیف و لبیک به امام امت را بر همه ترجیح داد در هر پستی به نحو احسن انجام وظیفه می نمود، مقاومت و پایداری در سختی ها از او مردی ساخته بود که در مقابل تندباد حوادث ایستادگی کند و در مقابل هجوم دشمنان بعثی در کنار رزمندگان اسلام چون کوه استوار بماند.
روزی که موشک های عراقی شهر دزفول از جمله منزل ایشان را مورد اصابت قرار دادند و تعدادی از مردم دزفول به شهادت رسیدند روحیه خود را حفظ کرد و به همراه خانواده، پدر و مادر، خواهر و برادرانش به مقاومت و پایداری در شهر دزفول ادامه دادند و شهر را ترک نکردند.
در بین رزمندگان و فرماندهان به عنوان فردی جدی، خوش ذوق، خوش فکر، شیرین بیان، صابر، شجاع و آینده نگر و با استعداد شناخته شده بود. از رفتارهای پسندیده ی او می توان به تلاش شبانه روزی همت خالصانه میانه روی در مخارج زندگی، محبت به دیگران، نداشتن کینه، رعایت اصول نظامی و امنیتی در رفتار و گفتارش اشاره کرد.
در سال 1363 ازدواج کرد و صاحب سه فرزند، دو پسر و یک دختر شد و نسبت به خانواده ی خویش بسیار دلسوز و مهربان بود از صمیم قلب به خانواده اش عشق می ورزید، چندین بار در عملیات های مختلف تا پایان جنگ شرکت داشت و تا مرز شهادت پیش رفت اما آرزویش تحقق نیافت و با رشادت و دلاوری های خود توانست جانشین فرماندهی واحد توپخانه ل7 ولی عصر (عج) را در کل عملیات ها، تا پایان جنگ اداره کند.
پس از پایان جنگ بنا به دستور حضرت امام خمینی (ره) که فرمود من به همه مسئولین و دست اندر کاران سفارش می کنم به هر شکل ممکن وسائل ارتقاء اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید و آنان را تا رسیدن به بهترین ارزش ها و نوآوری ها همراهی کنید و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید.
علی در کنکور سراسری شرکت کرد و به دانشگاه راه یافت و مدرک مهندسی کشاورزی را با موفقیت کسب کرد. به نظر من زندگینامه مهندس سردار علی رنگ می تواند الگوی موفقی برای نسل جدید باشد. تصویری از یک دانش آموز رزمنده، جانباز، فرمانده، قهرمان گمنام، دانشجو، هنرمند و پدری تلاشمند که همه واقعیت دارد و جوانان این نسل آن را باور می کنند.
علی در هر کاری و پیشامدی توکلش به خدا بود و نا امیدی را از جنود شیطان می دانست و در همه حال امیدوار به مشیت وارده الهی بود.
سرانجام این انسان فرشته خو و الهی بعد از سالیانی خدمت خالصانه و جهاد در راه اسلام و انقلاب و قرآن در مورخ 1371/10/17 بر اثر عوارض شیمیایی دوران دفاع مقدس و شکنجه های گارد شاه و یک سری بیماری ناگهانی و مشیت الهی مظلومانه به دیار باقی شتافت مزد امداد ها و زحمات خود را دریافت کرد و در کنار ارواح طیبه شهدا و همرزمانش قرار گرفت و روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست و پاداش یک عمر خدمت خالصانه به خلق خدا را گرفت. آنجا که صدها هزار زن و مرد مؤمنین و رزمندگان، فرماندهان، پاسداران، سربازان، بسیجیان و مردم شریف دزفول در مراسم تشییع و تدفین و ترحیم او از خدماتش یاد می کردند و اشک ماتم می ریختند و از هجران آن یار و یاور امام امت و رهبری محزون و متأثر بودند.
علی با عروج ملکوتی خود دل تک تک افراد شهر و رزمندگان اسلام و دوستان را عزادار کرد و یاد و خاطره کارگشایی ها و بی باکی و شجاعت او تا ابد در سینه مردم دزفول به یادگار باقی می ماند. ان شاء الله در صفحات آینده خاطرات مهندس سردار علی رنگ را جداگانه به منتشر خواهیم کرد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
راوی و نگارنده: غلامحسین سخاوت
خسته نباشید. ممنون بابت زندگینامه پدر عزیزم.
پدر من عاشقانه برای وطنش جنگید
ولی ای کاش دوستان پدر که همگیدر حال حاضر از سردمداران مملکت هستن برای اینکه این بزرگ مرد جزو شهیدان این مرز و بوم لقب بگیره حرکتی انجام میدادن. نه اینکه او را فقط به اسم شهید بدانند.