جوانمردی دیگر

 

جوانمردی دیگر

مردم دزفول در عشق ورزی به اهل بیت (ع) و پیامبر (ص) و پاسداری از فرهنگ عاشورا از دیر باز پیشتاز بوده مؤید این مدعا مردان بزرگی است که از این شهر به کشور عزیزمان معرفی شده اند جوانان مؤمن این شهر از خرمشهر تا آبادان و مسجد سلیمان تا آذربایجان غربی و ایلام در شکل گیری سپاه و مبارزه با ضد انقلاب نقش چشمگیری ایفا کردند در این دیباچه از فرمانده ای نام می شود که بسیاری از فرماندهان جنگ نامش را می شناسند اما کمتر کسی خاطره از او شنیده شده است، فرزندی از فرزندان امام خمینی (ره) «سرهنگ محمدعلی شاهد».

به سال 1338 در یکی از محله های شهر دزفول در خانواده ای مؤمن و با ایمان فرزندی متولد شد. پدرش مشهدی قربان که از پیر ارادتمندان به حضرت محمد (ص) و علی (ع) بود فرزندش را محمدعلی نام نهاد تا الفبای عشق به ائمه (ع) را از کودکی با گوشت و خونش قرین سازد.

دوران نوجوانی محمدعلی مقارن با اوج فساد رژیم منحوس پهلوی در ایران بود از آنجایی که محمدعلی با نام اهل بیت (ع) و در خانواده ای با اصالت رشد و نمو کرده بود و در دامن پدر و مادری با عفت بزرگ شده آن دوران را سربلند و سفید پشت سر گذاشت.

محمدعلی در سال های اوج گیری انقلاب اسلامی در راهپیمایی های مردمی حضور فعال داشت و 20 بهار از عمر خود را پشت سر می نهاد که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

محمدعلی در کنار درس و تحصیل در طلب کسب حلال برای خانواده خویش تلاش می کرد؛ تحصیلات ابتدایی و متوسطه ی خود را در دزفول به پایان رسانید و در سال 1357 موفق به گرفتن دیپلم شد.

پس از پیروزی انقلاب وظیفه ی شرعی خود می دانست که برای انجام وظیفه به یکی از ارگان های انقلاب مشغول خدمت گردد لذا به جمع سپاه پاسداران سبز پوش انقلاب اسلامی دزفول پیوست و مسئولیت های متعددی را پذیرا شد و در هر پستی به نحو احسن انجام وظیفه می نمود. نیروی رزمنده، تکور در جبهه های حق علیه باطل حفاظت از شخصیت هایی مثل آیت الله قاضی، حجت الاسلام شیخ عباس مخبر دزفولی، دادستانی سید علی آوایی، حجت الاسلام یوسفی فرمانده حوزه مقاومت شهری، آموزش نظامی، تخریب، آموزش پاسداران، بسیجیان، پاسداران وظیفه، شرکت در مانورها، حضور در عملیات های رزمی به عنوان خط شکن، خصوصا عملیات پیچ انگیزه سال 1365 که جان دهها رزمنده را نجات داده بود، ماموریت در لشکرهای مختلف در اهواز، شیراز و آخرین مسئولیت ایشان مربی آموزش های نظامی در ل 7 ولی عصر (عج) و با تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر 30 سال خدمت می کرد.

مطیع امر و اراده ی مشیت الهی بود با نماز و عبادت و انس با خداوند مانوس بود محمدعلی فردی خوش اخلاق و با فریادرس دیگران بود و همیشه در کمین بود تا گره ای از مشکلات دوستان و مردمان را با سعی و تلاش خود بگشاید.

به همین خاطر گشت شبانه از منازل مردم شهر دزفول را راه اندازی کرد و شب ها تا صبح از مغازه ها و اماکن عمومی و مناطق مسکونی دزفول حفاظت می کرد.

مقطعی به عضویت داوطلبانه رزمندگان پیشکسوت خنثی سازی میادین مین در مناطق عملیاتی باقی مانده از دوران دفاع مقدس پرداخت تا مردم روستا ها با آرامش روی زمین های کشاورزی کشت و زرع کنند و در همین مأموریت در تاریخ 4/9/1387 پایش روی مین رفت و پای چپ او متلاشی شد و به درجه پر افتخار جانبازی نائل آمد.

محمدعلی برای امرار معاش خانواده اش در تابستان در گرمای 50 درجه ای دزفول به کارگری از جمله بنایی و گاهی دستفروشی و رانندگی و مسافرکشی می پرداخت، فردی دوست داشتنی خنده رو با محبت با دوستان بسیار صمیمی و مهربان و یاری رسان دوستان در هنگام سختی ها و مشکلات بود. از نشانه های بارز محمدعلی روحیه بلند و پشتکار او بود و توانایی و مدیریت قوی در صحنه های مختلف زندگی، کار در زمینه مختلف از او مردی ساخته بود که در مقابل تندباد حوادث ایستادگی کند و در مقابل سختی ها و ناملایمات چون کوه استوار بماند زیباترین روزهای زندگی استوار را حضور در جبهه های حق علیه باطل در کنار مرز رزمندگان در جبهه های جنوب و بسیجیان گمنام دانست تشکیل خانواده و آغاز یک زندگی مؤمنانه در کنار همسرش از زیباترین جلوه های حیاتش بود وی در برابر مشکلات روزمره زندگی خود خونسردی خود را حفظ می کرد و در هر حادثه ای راضی به رضای خدا بود.

و در هر کاری توکلش به خدا بود و در هر حال متواضع و متین، صبور و بشاش بود و ر کنار ده ها خصلت نیکوی اخلاص فردی شجاع عاشق خدمت به محرومین حق نگر و حقگو، صادق و مخلص بود، دائم الذکر بودن، واجبات را انجام دادن از خصلت های بارز او بود و با خدمات صادقانه توانست در پیشگاه خلق و مخلوق روسفید باشد.

در عزاداری ماه محرم به عشق سید الشهدا (ع) عاشقانه شرکت می کرد و در عزای مولایش حسین (ع) رخت ماتم می پوشید. محمدعلی در هر کاری توکلش به خدا بود و ناامیدی را از جنود شیطان می دانست و در همه حال امیدوار به قضا و قدر الهی بود.

عیسی کاروان مسجدی دوست و همرزمش می گوید:

آن شب محمدعلی از درد کلیه به بیمارستان مراجعه می کند و صبح به عیادت او رفتم از تخت خواب پایین آمد نماز صبح را با طمأنینه بجا آورد و دعاها و اذکار طولانی و العفو العفو و شهادتین را جاری کرد نام اهل بیت (ع) و 14 معصوم را مرتب بارها جاری می کرد اشک می ریخت عادت همیشگی او بود بلند دعا می کرد. دوباره بلند شد روی تخت خوابید پرستار آمد تا داروی او را بدهد ناگهان فریاد زد دکتر بیمار تمام کرده! پزشکان جمع شدند هر چه شوک دادن فایده ای نکرد، محمدعلی به همین سادگی و راحتی سر انجام این دلیر مرد اسلام و پاسدار گمنام الهی بعد از سالیان خدمت در راه اسلام و قرآن در مورخ 19/7/1392 بر اثر یک بیماری ناگهانی و مشیت الهی مظلومانه به آلاله های عرش وصال پیوست و به آرزوی دیرینه اش رسید و پاداش یک عمر خدمت خالصانه خود را از خدا گرفت و روح بزرگش از کالبد کوچک تن رها شد و به خیل همرزمان و یاران شهیدش پیوست و دل تک تک دوستان و آشنایانش را عزادار کرد و مظلومانه جان داد و چون باد گذر کرد و نامش در صفحات تاریخ نقش بست و در آینده خاطرات زنده یاد سرهنگ محمدعلی شاهد را جداگانه به چاپ خواهیم رساند.

 

روحش شاد

حاج غلامحسین سخاوت

درباره رایحه

پیشنهاد ما به شما

چون رنج نبی نزد خدا گشت قبول /// وان کوثر جاودان عطا شد به رسول

قال الصّادقِ ُعلیه السلام : لِفاطِمهُ بِسعَهُ اَسماءٍ عِندالله  چون رنج نبی نزد خدا گشت …

یک دیدگاه

  1. سلام. عموی بزرگوار! خداراشکر میکنم که مردی بزرگ از مردانی که خیرشان گسترده و دستشان پربار است، بار دیگر بر ما منت نهاد و بزرگواری و نحوه ی زندگی صادقانه و مخلصانه ی انسان های نیکوخصالی همچون حاج محمدعلی شاهد را برای ما جوانان ایران زمین به عرصه ی تقریر درآورد.بسیار سپاسگزار و دستبوس شما هستم.
    همه ی ما مدیون مدیون مدیون آن شهدا و جانبازان الهی و پاک سرشت هستیم وشاید
    شاید گریه ی ما از خواندن این مطالب بتواند در اصلاح خود ما و جامعه ی ما تاثیر خداپسندانه ای قرار دهد