Tag Archives: شهدای عملیات کربلای چهار

خاطره عملیات کربلای چهار (قسمت نهایی)

دوباره رفتم لبه خاکریز، به ساحل عراق نگاه کردم، با خودم حوادث را مرور کردم و آه می کشیدم و گریه می کردم و گفتم: چه به سرمان آمد، مظلومیت تا چه اندازه، آه که پاره های جگرمان را جا گذاشتیم. (اشک امانم نمی دهد که از آن حال و …

Read More »

خاطره عملیات کربلای چهار(قسمت هفتم)

نفر اول سمت راست شهید روزبه بهادری همانطور که به داخل آب می رفتم و آب گودتر می شد، گاهی صورتم را برمی گرداندم و ساحل را با حسرت نگاه می کردم و اتفاقات را مرور می نمودم. رسیدم به جایی که آب زیر چانه ام بود و می خواستم …

Read More »

خاطره عملیات کربلای چهار (قسمت ششم)

در این وضعیت آشفته متوجه شدم تعدادی از بچه ها اشتباهی به طرف نیروهای خودمان تیراندازی می کنند، هرچه فریاد زدم که به نیروهایی که از روبرو می آیند شلیک نکنید متوجه نمی شدند، دیدم در این وانفسا (صدای آتش عراق و تیراندازی خودمان) کسی صدایم را نمی شود، ناچارا …

Read More »

خاطره عملیات کربلای چهار(قسمت پنج)

حاجی از جانشین حاج اسماعیل خداحافطی کرد و همچنان به فرماندهان گروهان فرمان می داد تا به سمت اهداف از پیش تعیین شده حرکت کنند و ما هم با حاج اصغر دنبال آنها مسیر را ادامه می دادیم. (پشت خط اول با فاصله تقریبی حدود 100 متر دژهای “ب” شکلی …

Read More »

خاطره عملیات کربلای چهار(قسمت چهارم)

  نمی دانم چرا آن روز دل کندن از سید جمشید برایم خیلی سخت بود، سید حس و حال عجیبی داشت، اگر چاره ای داشتم از او جدا نمی شدم، (من سید را قبل از عملیاتهای گذشته دیده بودم ولی این بار فرق می کرد) خیلی دلم میخواست شب عملیات …

Read More »

خاطره عملیات کربلای چهار (قسمت دوم)

عکس تزئینی است یکی از کارهای دیده بانها ترسیم طرح منظره ای از دشمن بود. به این صورت، موقعی که در دیدگاه مستقر می شدند می بایستی هرچیزی که از منطقه دشمن می بینند، مانند یک نقاشی اما با دید نظامی، آنها را ترسیم کنند. در بعضی از طرح منظره …

Read More »