چراغ مغازه مقدمه: تلفن زدن های مکرر حاج حسین و پیامک های پشت سر هم وی حکایت از این داشت که باید کار مهمی باشد که اینطور کلافه شده است! گفتم: خیر باشد حاج حسین؟! گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم و همان نصف شب می خواستم تماس بگیرم! در خواب …
Read More »چراغ مغازه مقدمه: تلفن زدن های مکرر حاج حسین و پیامک های پشت سر هم وی حکایت از این داشت که باید کار مهمی باشد که اینطور کلافه شده است! گفتم: خیر باشد حاج حسین؟! گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم و همان نصف شب می خواستم تماس بگیرم! در خواب …
Read More »