برادر کلولی و اکرام فر و همه ی بچه های گردان که سالم مانده بودند منتظر ما و سرپا ایستاده انتظار ما را می کشیدند، به محض رسیدن ما چشم ها همه اشکبار شده همدیگر را در آغوش گرفتند. یادم هست از دور چشمم به محمد مهتدی که از مسجد …
Read More »خداحافظ، چزابه
خداحافظ، چزابه خداحافظ ای حماسه سازان جانفشان چزابه خداحافظ ای بدن های پاره پاره شده، ای سرهای متلاشی شده بر اثر خصم دون. خداحافظ ای شهیدان مظلوم چزابه، ای به خون خفتگان دیار عشق و دلدادگی، شما رفتید ودر پیشگاه با عظمت حق جای گرفتید آیا یادی هم از دوستان …
Read More »خاطرات عملیات طریق القدس قسمت 7(نبرد چزابه)
شب را سپری کرده و ظهر روز بعد پیکی از طرف نیروهایی که قبلا” عملیات کرده و به چزابه رسیده بودند آمد و گفت: فرمانده ی ما در آنجا معاونی ندارد ودر آن مقر، نه بیسیم داریم ونه ارتباط با گردان میسر است بنابراین برادر کلولی که به واسطه ضایعه …
Read More »