برچسب آرشیوها: لشکر هفت ولی عصر(عج)

خاطره عملیات والفجر مقدماتی (قسمت نهایی)

  به محض ورود به خط مقدم نیروها از کمپرسی و خودروها پیاده و سوار به 10 دستگاه نفربر زرهی که به گردان تخصیص داده شده بود شدند ( به عبارتی نیروهای هر دسته سوار بر یک نفربر و یک نفربر از نوع خشایار که از جنگ جهانی دوم بجا …

مطالعه بیشتر »

نجوای عاشقانه

نجوای عاشقانه می دانستم و در قلب خود مطمئن بودم که این آخرین باری است او را می بینم و به زودی او را از دست خواهم داد. چهره ی معصومش از همیشه نورانی تر و جذاب تر شده بود و بوی اجداد طاهرینش به مشامم می رسید. وقتی او …

مطالعه بیشتر »

نجوای عاشقانه

نجوای عاشقانه می دانستم و در قلب خود مطمئن بودم که این آخرین باری است او را می بینم و به زودی او را از دست خواهم داد. چهره ی معصومش از همیشه نورانی تر و جذاب تر شده بود و بوی اجداد طاهرینش به مشامم می رسید. وقتی او …

مطالعه بیشتر »

نماز خوف، خاطرات عملیات والفجر مقدماتی(قسمت آخر)

به هر حال عقب نشینی آغاز شد، در حین عقب نشینی و سردرگمی بوجود آمده، دو ملک خیر را خداوند پیش رویمان قرارداد(شهید گرانقدر عظیم محمدی که جانشین عملیاتی لشکر بود و حاج عبدالحسین خضریان، با جیپ مخصوص فرماندهی خودش که چندین ترکش هم خورده بود)با کمک این دو بزرگوار …

مطالعه بیشتر »

معرفی مردی از جنس سرداران ساکت دزفولی

  راوی این خاطره دکترسید محمود سیدقلندر، از جانبازان سال های حماسه و ایثار می باشد که برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می شود. پس تا آخرین خط آنرا بخوانید. در این روایت با فرمانده ای از فرماندهان عملیات خیبر به نام« آزاده سرافراز محسن ظریفی» آشنا می …

مطالعه بیشتر »