خانه / بایگانی برچسب: لشکر 7 ولی عصر عج

بایگانی برچسب: لشکر 7 ولی عصر عج

ماجرای هدفن

بعد از عملیات والفجر مقدماتی درسال ۱۳۶۱، من و سعید صباغ در تبلیغات. لشکر ۷ ولی عصر (عج)  بودیم. من تقریبا همه کاری انجام می دادم، اما یکی از وظایف مهم من، رابط تبلیغاتی لشکر با قرارگاه قدس بود. به عنوان رابط تبلیغات لشکر با قرارگاه، باید به دفتر تبلیغات …

ادامه نوشته »

عملیات بدر (۱) آموزش مردی!

بیان خاطرات عملیات بدر از زبان اشخاصی که خود خالق حماسه های آن بوده اند قطعا شنیدنی است . در این قسمت به درج خاطرات برادر عزیزم سید عزیز آشنا، که برای همه بچه های گردان بلال دزفول آشنا است ، می پردازم: هنگامی که نیروهای گردان بلال در محل …

ادامه نوشته »

خبر شهادتش را از امام زمان(عج) گرفت.

خبر شهادتش را از امام زمان(عج) گرفت. در سال ۱۳۴۴ و در شهر دزفولی کودکی به دنیا آمد به نام سید هبت الله. با شروع جنگ تحمیلی ، خواهان حضور در جبهه شد، اما به دلیل سن کم، مادر راضی نمی شد که او به جبهه برود. لذا مادر با …

ادامه نوشته »

خاطره ای از عملیات کربلای ۵

خاطره ای از عملیات کربلای ۵: راوی: حاج علیرضا زارع صبح روز سوم بهمن ماه دو نفر از دیده بان های گردان ادوات را با جبپ میول به قرارگاه تاکتیکی لشکر (در پنج ضلعی) بردم تا از وضعیت عملیات شب گذشته اطلاعاتی به دست بیاوریم و آنها را به خط …

ادامه نوشته »

خبر شهادتش را از امام زمان(عج) گرفت.

در سال ۱۳۴۴ و در شهر دزفولی کودکی به دنیا آمد به نام سید هبت الله. با شروع جنگ تحمیلی ، خواهان حضور در جبهه شد، اما به دلیل سن کم، مادر راضی نمی شد که او به جبهه برود. لذا مادر با بچه های مسجد صحبت کرد و گفت: …

ادامه نوشته »

تویوتای سپاه

تویوتای سپاه شهید رضا پورعابد رزمنده لشکر ۷ ولی عصر (عج) انسانی بسیار حاضر جواب و شوخ طبع بود، به طوریکه تمام سوالات دوستانش را با شوخ طبعی پاسخ می داد. روزی رضا سوار بر تویوتا سپاه، طول خیابانی از شهر دزفول را طی می کرد. در بین راه یکی …

ادامه نوشته »

زخم سر منصور دیانی

منصور دیانی از بچه های همیشه خندان محل بود. من هر وقت منصور را می دیدم لبخند می زد. در گردان بلال دزفول از لشکر حضرت ولی عصر مدتی پیک گردان بود اما در عملیات بدر با بچه های گروهان مالک به خط زد. در عملیات بدر من در قایق حاجی …

ادامه نوشته »

من در این عملیات(والفجر هشت) شهید می شوم.

  اگر کسی حاج احمد را نمی شناخت در لحظه اول دیدار فکر می کرد ایشان با آنهمه رقت قلب و لطافت روح چگونه در عملیاتهای رزمندگان آن هم در نوک پیکان تهاجم قرار می گیرد. با هر رزمنده ای دیدار می کرد لطافت روحش سریعاً به طرف مقابل منتقل …

ادامه نوشته »