این بچه ها رهایمان نمی کنند کمی مشغله ام زیاد بود و متوجه نشدم سالگرد ورود آزادگان است. این بهانه ای شد تا دوباره بیاد عزیز عباسی مقبل بیفتم. یعنی از اینهمه دوستان آزاده ی زنده و رفته بیش از همه عزیز به خیالم آمد. من وقتی حس و حالم …
Read More »شهید مظلوم حبیب مقدم
اولین بار در آسایشگاه گردان عمار حبیب را دیدم. با برادرش عظیم آشنا بودم و البته بواسطه اینکه مادر بزرگوارش خواهر دوست بسیار عزیزم شهید والامقام مصطفی فراوش بود با خانواده آنها کاملا” آشنا بودم اما حبیب را ندیده بودم سن او را به زحمت می توانستی به ۱۴ …
Read More »