خانه / خاطرات شهید / برادران رسوالله(ص)

برادران رسوالله(ص)

111

در دوران رسول ا… (ص) بودند کسانی که در رکاب ایشان شهید می شدند و دوستان شهید، او را با بهترین جملات از جمله: شهادت و بهشت بر تو مبارک و گوارا باد، خوشا به شعادت شما و ….

پیـامبر(ص) حرف آنها را رد می کرد و می فرمـود: عبـــای بیـت المــال را بدون اذن برده بـود و در آن شـهیــد شد و روز قیامت عبا هاله ای از آتش خواهد شد و او را احاطه خواهد کرد.

اما پیامبر(ص) به ابوذر غفاری صحابه ی پاکش فرمود: خوشا به حال برادرانم که در آخر الزمان خواهند آمد.

ابوذر گفت: یا رسول ا… (ص) مگر ما برادران تو نیستیم؟ فرمود: خیر شما یاران و دوستان من هستید. برادرانم آنان که مرا ندیده و دینم را یاری، ایمان آورده و آن را عمل می نمایند.

در مسجد امام محمد باقر(ع) دزفول جمعی از نوجوانان و جوانان تازه به سن بلوغ رسیده، رزمنده اهل قرآن و دعا و عاشــق ولایت با هم آرزوی شهادت دسته جمعی می کردند و با هم به جبهه می رفتند.

با لبی خندان شهیدان: علی فخاری، عزیز رجول دزفولی، حسن اسد مسجدی، مسعود کیانی، شهید مرتضی مکی نیا، هادی آژینه، عبدالحسین دینوی زاده، مهدی سخائی، حمید کیانی، علیرضا چوبتراش و عبدالحسین کیانی….

همگی به جبهه ها شتافتند و شهید شدند و جسم مطهرشان به شهر برگشت. تنها شهید سید مرتضی مکی نیا بود که جسمش مفقود شد.

او فرمانده ی پایگاه مقاومت بسیج بود. در عملیات کربلای چهار شرکت کرد و شهید شد و جسم مطهرش ۱۱سال مفقود و گمنام باقی ماند و بعد از سال ها در تاریخ ۱۰/۹/۷۹ فقط تکه استخوانی از او به دست آمد و در کنار دوستانش به خاک سپرده شد.

رعایت بیت المال و اموال مربوط به بسیج و سپاه را در همه ی امور مد نظر داشت و می گفت: باید از بیت المال فرار کرد، نزدیک نشد، در ضریح سبز قبا (ع) می شود پول ریخت ولی نمی شود در آورد.

در تابستان هوای ۵۰ درجه گرما با دوچرخه به نماز جمعه می رفت و بر می گشت در حالی که موتور سیکلت بسیج در اختیارش بود ولی رعایت می کرد و می گفت: روز قیامت چه جوابی دارم به خدا بدهم.

چهره اش همیشه خندان و شاد بود. نماز به موقع وجماعت او ترک نمی شد. احترام به دوستان و فامیل و خانواده اش را نگه می داشت. حرف ناشایستی از او سر نمی زد، زیاد حرف نمی زد . از وقت هایش کمال استفاده را می کرد.

در دعای کمیل با سوز و گداز و گریه زاری به درگاه خدا استغاثه می کرد و جمله ی «ظلمت نفسی» را زیاد تکرار می کرد.

پیر مردی که او را دید گفت: مگر تو چقدر عمر داری چه گناهی کرده ای که اینطور از نفس می گویی. شما بهترین فرزندان آخرالزمان هستید. خدا از روز اول تا حالا بندگانی مثل شما نداشته است.

نگارنده: غلامحسین سخاوت برگرفته از کتاب ققنوس جنوب.

درباره ی رایحه

همچنین ببینید

ماجرای داعشی‌هایی که محسن حججی به هلاکت رساند

روایت فرمانده و همرزم شهید حججی: ماجرای داعشی‌هایی که محسن حججی به هلاکت رساند به …

۶ دیدگاه

  1. سلام
    وبلاگ گروه مارش ابوالفضل العباس محله کرناسیان به روز هست
    خوشحال میشیم بهمون سر بزنید
    یا علی

  2. حاج غلامعلی س

    حقیقتا خاطره برادران رسوال ا…. ص شهدا وجان بر کفان بسیج مسجد امام محمد باقر ع پیش گوئی پیامبر ص را تحقق بخشید ند اینها قطره ای از دریای نا گفته های شهدا وبسیجیان است امام امت در پایان چنگ فرمود از خدا میخواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند از فر ما نده حوزه حمزه دردوران چنگ برادر سخاوت وایرمی متشکریم

  3. سلام حج ناصر برار
    شهید سید مرتضی مکی نیا در تاریخ ۴/ ۱۰ / ۶۵ در عملیات کربلای ۴ در جزیره ام الرصاص به فیض عظمای شهادت نائل شد نه در عملیات بدر .
    کاش اشتباهات کوچک در تاریخ شهدا اصلاح میشد تا دست نخورده و بکر تحویل آیندگان شود .

  4. سلام لااقل خاطره ای هرچند کوچک ازپسر عمویت بنویس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.