حبیب الله پیرمند در تاریخ ۵۹/۷/۱۷ ساعت ۳۰/ ۱۰ دقیقه شب در کوچه ی روبروی منزل در محله ی سیاهپوشان و کلگزون، با دوستان نشسته بودیم. من بخاطر اینکه متاهل بودم به منزل رفتم. بعد از ده دقیقه موشک را در کوچه زد که من صدایی را نشنیدم. و چونکه …
ادامه نوشته »بمب روحیه (مش رضا مین، مین)
هرگـاه قلـم به دست می گرفتــــم تا درباره ی جنــگ و رزمنـــدگان اسـلام و مقـاومـت دلیـــرانه ی مـردم حـزب ا.. و حـوادث پیــرامون آن خاطراتی بنویسم وضو می گرفتم قصد قربت می کردم آنگاه به نگارش وقایع ناگفته ی جنگ و مقاومت دلیرانه ی مردم می پرداختم. در منطقه ی …
ادامه نوشته »