خانه / خاطرات شهید / حنظله خمینی

حنظله خمینی

شهید سروندی

       سال ۱۳۵۹ ایجاد درگیری های پراکنده ای در مرز ایران و عراق بویژه در خوزستان، انفجار در بازار و شهرهای مختلف، انفجار لوله های نفت ایران و به شهادت رسیدن هم وطنان ، اخبار روز ایران شده بود.

سپاه پاسداران با جمعیت کم ولی همتی بلند به پاسداری از انقلاب مشغول بود. فرمانده عملیات سپاه در پادگان کرخه دزفول همه ی پاسداران را به صف کرد و ضرورت آمادگی پاسداران را یادآوری کرد و اسامی تعدادی از پاسداران را جهت اعزام به مرز شلمچه و سپاه خرمشهر به فرماندهی محمد علی جهان آرا قرائت کرد و همه با کلمه لبیک اعلام آمادگی کردند. فقط یک نفر غائب بود؛ برادر غلامعباس سروندی عضو سپاه اندیمشک.

همه می دانستند که او سر سفره عقد و عروسی است و رفته است سنت رسول الله (ص) را اجرا نماید.

فردای آن روز خودرو آماده حرکت بود، همه از زیر کلام الله مجید گذشتند. خداحافظی از فرمانده و دیگر برادران انجام شد. ناگاه دیدیم جوانی رعناپیکر با لبی خندان و شاد با لباس دامادی جلو اتوبوس ما سبز شد و گفت صبر کنید من هم بیایم، مدتها منتظر این روزها بودم.

غلامعباس سروندی تازه داماد بود. فرمانده به او گفت: می توانی در نوبت بعدی بروی، دیروز عقد کردی.

او گفت: نه! من به همسرم عهد و پیمان بسته ام که هر دو در اختیار انقلاب و امام و سپاه باشیم و هیچ چیزی مانع فعالیت ما نباشد و این اولین امتحان ما است، سر سفره عقد بودم که به من گفتند باید به خرمشهر بروم و آنجا با خود گفتم اگر به جای حنظله غسیل الملائکه بودی می رفتی؟ اگر زمـان ابـا عبـــدالله الحسـیــن (ع) بودی به جبهه می رفتی؟ همانجا گفتم لبیک یا خمینی. و امروز صبح زود خودم را به سپاه اسلام رسانیدم، بین بچه ها او را به نام حنظله خمینی می شناختند.

سال ۱۳۵۹ بود، هنوز یک ماه از مأموریت ما در مرز شلمچه نگذشته بود که درگیریهای مرزی بین ایران و عراق در پاسگاهها شدت گرفت.

مزدوران عراقی با تانک و توپ و خمپاره و هواپیما از طریق زمین و هوا و دریا به ایران اسلامی حمله ور شدند.

پاسگاه حــــدود که در نقطه صفر مرزی بود؛ خط اول مقدم درگیریها بود، نیروهای رزمنده ایران اسلامی پاسگاه را تخلیه کردند و در اطراف مستقر شدند.

تنها کسی که در سپاه مانده بود و مقاومت می کرد و با شلیک رگبار و مسلسل و آرپی جی به طرف مزدوران عراقی از بالای پاسگاه آنها را هدف قرار می داد غلامعباس بود.

آن روز سخت و پر از هیجان و اضطراب گذشت، وقتی صبح به درون پاسگاه رفتیم، دیدیم غلامعباس بر اثر اصابت ترکش خمپاره بعثی ها به شدت مجروح گردیده است، اما پاسگاه را ترک نکرده است.

او را به عقب آوردیم ولی در بین راه بدلیل خون ریزی زیاد در کربلای گرم خوزستان به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت بود رسید و نام اولین شهید دفاع مقدس را از سپاه در سال ۱۳۵۹ گرفت.

مزار این شهید در گلزار شهدای اندیمشک زیارتگاه عشاق می باشد.


توضیح: شهید غلامعباس سروندی، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اندیمشک.

 راوی؛ غلامحسین سخاوت

درباره ی رایحه

همچنین ببینید

ماجرای داعشی‌هایی که محسن حججی به هلاکت رساند

روایت فرمانده و همرزم شهید حججی: ماجرای داعشی‌هایی که محسن حججی به هلاکت رساند به …

۳ دیدگاه

  1. ما باید به شهدایمان ببالیم که چقدر فداکار و مدافع مملکت اسلامیمان بودند از خاطره خوبتان ممنون

  2. دوست عزیز پادگان کرخه متعلق به تیپ ۳ لشکر ولیعصر واقع در اندیمشک هستش لطفا اصلاح کنید

    • سلام
      این خاطره مربوط است به سال ۱۳۵۹. آن موقع لشکر هفت و تیپ سه، وجود نداشته است. لازم است تحقیق بیشتری نمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.