برچسب آرشیوها: احمد عادلیان

یک طرف بدنش رفته بود

خانه ی برادرم مهمان بودیم. منزل ایشان در خیابان وصال بود. صدای موشک را شنیدیم قبل از اذان ظهر بود. من و مادرم با ترس و دلهره از خانه خارج شدیم. به طرف میدان امام به راه افتادیم. دلهره و ترس از سر و رویمان می بارید. با عجله، خودمان …

مطالعه بیشتر »