دسته ی یک قبل از اعزام به عملیات بیت المقدس به ظهر نزدیک می شدیم و شعاع های سوزان خورشید شلاق هایش را بی رحمانه بر پیکر ما فرود می آورد. آب قمقه ها که قطره قطره از آن می خوردیم دیگر به پایان رسیده بود و هیولای تشنگی ما …
Read More »خلیل هر دو پایش تیر خورده بود
بعضی وقت ها قصه هایی یادم می آید که تکرارش را برای خودم دوست دارم. مثل کودکی که دوست دارد پول های قلکش را هر روز بشمرد. قصه والفجر مقدماتی صرف نظر از فرجامش برایم قشنگ است. برای اینکه هم سلحشوری و هم مظلومیت بچه های گردان بلال را یکجا …
Read More »کلنگ زنی
روزگار عجیبی است ، چهارشنبه گذشته در مراسم کلنگ زنی شرکت کرده بودم . می پرسید کدام طرح قرار بود افتتاح شود ؟ کدام کلنگ زنی ؟ … هفته گذشته برای کندن مزار ابراهیم کلنگ زدیم و این چهارشنبه مراسم کلنگ زنی محل احداث یادمان شهدای اتوبوس آسمانی گردان بلال …
Read More »