خانه / مطالب دوستان / افطار خونین کرناسیان

افطار خونین کرناسیان

     1123

      توپ فوتبال با پاسکاری بازیکنان بطرف دروازه حرکت می کرد، یکی از بازیکنان پاسِ داده شد ه را با سینه دریافت کرد که این حرکت باعث ایجاد شوق و شوری زاید الوصف در تماشاگران نشسته بر روی سکوهای استادیوم شهید مجدیان شد آن بازیکن نیز همزمان با دریافت با پای چپ خود شوتی را روانه دروازه حریف کرده بود که به گمانِ گل شدن توپ از جای خود نیم خیز شدند هنوز توپ به دروازه نرسیده بود که صدایی مهیب تمام فضای شهر دزفول را انباشته و زمین و آسمان را لرزاند تمامی نگاه ها از دروازه تیم حریف بطرف شهر کشیده شد موجی از اضطراب و نگرانی را در تمامی نگاه ها با تمام وجود حس می کردم، همگی دنبال این بودند که این دفعه کدام نقطه ی شهر مورد اصابت موشک های دشمن بعثی قرار گرفته است، گویی توپ فوتبال هم این موقعیت را درک کرده بود چرا که بر روی خط دروازه جا خوش کرده بود. سراسیمه سوار موتور خود شده و بطرف محل های اصابت موشک ها حرکت کردم دوتا از موشک های پرتابی به نظر می رسید که در نزدیکی های خانه ما فرود آمده بود و دود غلیظی آسمان محله را پر کرده بود هرچه نزدیک تر می شدم دلهره و اضطراب بیشتری وجودم را فرا می گرفت سیل جمعیت را می دیدم که علی رغم نزدیکی به زمان افطار همچون موج سیل آسا به طرف محل حادثه حرکت می کردند، با توجه به گفته های مردم در تشخیص محل اصابت موشک اشتباه نکرده بودم بر ساعت موتور افزودم و سریعا خودم را به آنجا رساندم جزء اولین نفرها بودم که رسیدم. محل اصابت موشک محله ی کرناسیان کوچه درکتان بود زمان: ساعت ۱۸/۵۰ دقیقه روز دوشنبه مورخ ۱۳۶۳/۳/۲۱ برابر با یازدهم ماه مبارک رمضان.

       آن قدر خاک و دود در هوا بود که چشم، چشم را نمی دید به هر طرف که نگاه می کردم آوار بود و آوار، آواری بود که روی روزه دارها فرو ریخته بود و با توجه به اینکه آن منطقه را کاملا می شناختم با کمک دیگر همسایه ها شروع به جستجوی آدم های زیر آوار مانده کردم. با کمک دوستان بسیجیم تعدادی از مردم را از زیر آوار بیرون کشیدیم، در این رفت و آمد ها بود که سر و صدای یکی از اهالی مرا بطرف خود کشاند وقتی نزدیک رفتم دیدم هراسان به موهایی که روی زمین است اشاره می کند با کمک و تلاش دیگر دوستان اطراف موها را از آوار خالی کردیم متوجه شدیم که نوجوانی است که علی رغم اینکه مردم چندین بار از روی او گذشته اند هنوز زنده است و نفس می کشد سریعا وی را از زیر آوار در آورده و به بیمارستان منتقل نمودند. درست بخاطر دارم که تعداد شهدای آن حمله دد منشانه ۲۶ نفر بود.

     از جمله مواردی که هیچ گاه از خاطره نخواهد رفت این موضوع است که دختر بچه ی کوچکی را که از زیر آوار در آوردیم سریعا به رغم اینکه شهید شده است با ماشین به بیمارستان منتقل کردیم ودر آنجا با اجازه پزشک قانونی مبنی بر شهادت رسیدن آن دختر بچه او را در سرد خانه می گذارند. پس از چند ساعت وقتی دوباره به سرد خانه مراجعه می شود متوجه صدای گریه می شوند دنبال صدا را می گیرند دختر بچه را در حالی که به حالت چمباتمه بوده و از سرما به خود می لرزد پیدا می کنند و سریعا او را از سرد خانه خارج و تحت مداوا قرار می دهند حال پس از گذشت چندین سال از این واقعه هرگاه آن دختر بچه را که اکنون زنی است دارای چند فرزند می بینم خاطرات تلخ آن روز که ۲۶ نفر از همسایه ها با زبان روزه و اصابت دو موشک دوازده متری به دیدار باقی شتافتند برایم تداعی می شود. امید آنکه روحشان شاد و یادشان مستدام باشد. ان شاء الله

راوی: علیرضا خادم فقرا نام پدر غلامرضا

عضو بسیج مسجد کرناسیان

درباره ی رایحه

همچنین ببینید

این داستان نمی تواند اتفاقی باشد؛ سه بار کنایه و تقابل جویی با فرمایشات رهبر انقلاب در دو سخنرانی روحانی/ حداقل التزام عملی به ولایت فقیه چقدر است؟!

گروه سیاسی – رجانیوز: بررسی سخنرانی روزهای اخیر رئیس جمهور، پس از بحران خوزستان و …

۸ دیدگاه

  1. سلام حج ناصر
    بهانه ایی برای یاد و خاطره شهدا . قدم رنجه بفرمایید.

  2. از ابتدای تهاجم وحشیانه عراق به خاک جمهوری اسلامی، با اینکه شانزده سال بیشتر نداشت با شور و اشتیاق تمام به سوی جبهه شتافت و از همان آغاز در آرزوی شهادت می سوخت. در آذرماه ۱۳۶۰ که مادرش با موشک بعثی ها زخمی و چهل روز بعد به شهادت رسید، او سجده شکر به جا آورد که بالاخره ما نیز به خیل خانواده های شهدا پیوستیم. پس از آن گردان خود را تغییر داد تا شناخته نشود و خالص تر و بی ریاتر بتواند بجنگند. بالاخره این اخلاص و ایثار و نماز و عبادات او پذیرفته شده و چندماه بعد در حالیکه همانند مولایش حسین (ع) تشنه بود در عملیات آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید. او شهید والا مقام مهدی عیدی مراد بود.

  3. همه وقتی می رفتند

    خودشان را با خانواده‌شان معرفی می کردند

    با نسبشان؛ولی او نمی‌دانست چه بگوید
    وبلاگ گروه مارش ابوالفضل العباس محله کرناسیان با چهار پست به روز هست ،ایام سوگواری اباعبدالله الحسین رو هم بهتون تسلیت عرض میکنیم
    یا علی

  4. ضمن تقدیر و تشکر از شما برادر گرامی و ارجمند جناب آقای آیرمی که در زمینه برگزاری یادواره سرداران و ۹۵ شهید والامقام منطقه کرناسیان و درج خاطراتی و مطالبی که مربوط به شهدای این محل می باشند زحمات فراوانی کشیده اید سپاسگزاری میکنم و امید وارم که اجر شما با شهدای عزیز . انشاالله .و من الله توفیق

    • سلام
      از لطف شما صمیمانه سپاسگذارم.
      بزرگترین آرزویمان این است که بتوانیم خدمتی به شهدا و خانواده های محترم ایشان بکنیم. حال چقدر موفق بوده ایم قضاوت با شماست. یاعلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.