Tag Archives: گردان بلال دزفول

به خون خواهی کفتران

  به خون خواهی کفتران شعری از دل بر آمده در سی امین سالگرد واقعه شهدای اتوبوس آسمانی از خواهر شهید غلامرضا فرهی ز سوز جان در این آستانه می گریم ز داغ بدن های بی نشانه می گریم به پروانه های سوخته در آتش عشق چو شمع می سوزم …

Read More »

عملیات بدر (2) کاروان بلم ها!

عملیات بدر (2) کاروان بلم ها! این قسمت از روایت عملیات بدر با استفاده از دستنوشته های شهید حسن معتمدی نیا بیان شده است : در تاریخ یک شنبه  1363/12/19 نیروهای گردان بلال توسط معاون گردان، سید جمشید صفویان نسبت به ماموریت و منطقه عملیاتی گردان توجیه شدند و بعد …

Read More »

عملیات بدر (1) آموزش مردی!

بیان خاطرات عملیات بدر از زبان اشخاصی که خود خالق حماسه های آن بوده اند قطعا شنیدنی است . در این قسمت به درج خاطرات برادر عزیزم سید عزیز آشنا، که برای همه بچه های گردان بلال دزفول آشنا است ، می پردازم: هنگامی که نیروهای گردان بلال در محل …

Read More »

انتخاب خداوند

نفر اول سمت راست حمید مریدی، ستاره ای دیگر از آسمان ذخیره سپاه دزفول  انتخاب خداوند در سحرگاه نهم اسفند 1362. حمید در خانواده ای که ایمان و اعتقاد به خداوند متعال در آن موج می زند ، متولد می شود. خانواده اش از نظر مالی ضعیف و مرحوم پدرش …

Read More »

می روم مادر، که اینک کربلا می خواندم

پاسداری فردا با شماست تا چند لحظه ی دیگر همه حرکت می کردیم. موقع نوشتن آخرین پیامها بود. هر چه به او اصرار کردم که چیزی بنویسد قبول نمی کرد. می گفت: «همه ی حرفها را قبل از ما نوشته اند». گفتم: «لااقل برای تسلاّ ی دل مادرت چند کلمه …

Read More »

گردان بلال عملیات بدر حماسه سازی شهید فرج الله پیکرستان

 گردان بلال عملیات بدر حماسه سازی شهید فرج الله پیکرستان در شکست خط اول عراق   فرمانده شهید فرج الله پیکرستان حماسه عبور گروهان قائم گردان بلال بعنوان نوک حمله گردان از آبراه نینوا هور العظیم و تصرف سیل بند خط اول عراق در کوتاه ترین زمان توسط رزمندگان گردان …

Read More »

بیاد شهید عبدالرحیم مشکال نوری

شبی با شهید عبدالرحیم مشکال نوری توفیقی حاصل شد تا در روضه ی برادر بزرگوارم حجت الاسلام محمد رضا زارع  شرکت کنم ظاهر امر این بود که چند سالی در شب آخر روضه برادر حاج آقا زارع برادر ایشان حاج علیرضا زارع که از رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع …

Read More »

نیش عقرب

برای عملیات والفجر ده در غرب کشور، یگانهای عمل کننده و پشتیبان مشقت زیادی کشیدند. بارش برف و یخبندان، سختی ارسال غذا و مهمات، سختی انتقال مجروحین و شهدا و صعب العبور بودن مسیر، از مشکلات این عملیات بود. گردان بلال وقتی وارد منطقه شد تقریبا منطقه پاکسازی شده بود. اما …

Read More »

من از شهدا خجالت می کشم!

من از شهدا خجالت می کشم! آخر جنگ بود، فاو و شلمچه را هم عراق گرفته بود. آن موقع فرمانده ی گردان بلال حاج آقا عیدی مراد بود. در شهر هر چه بلندگوهای مساجد فریاد می زدند و از جوان ها درخواست می شد که به جبهه ها اعزام بشوند …

Read More »

تلخی کربلای 4

چهارم دیماه سالروز شهادت فرمانده محبوب گردان بلال سید جمشید صفویان گرامی باد. روایتی متفاوت و کمی تلخ از عملیات کربلای 4 در روزگار جنگ، در برخی از عملیات ها از همان آغاز آماده سازی نیروها برای عملیات احساس می کردم این عملیات موفقیتی ندارد و حلاوتی به کام مان …

Read More »

این بچه ها رهایمان نمی کنند

این بچه ها رهایمان نمی کنند کمی مشغله ام زیاد بود و متوجه نشدم سالگرد ورود آزادگان است. این بهانه ای شد تا دوباره بیاد عزیز عباسی مقبل بیفتم. یعنی از اینهمه دوستان آزاده ی زنده و رفته بیش از همه عزیز به خیالم آمد. من وقتی حس و حالم …

Read More »

گلوله ای که به قلب عبدالمحمد نشانه رفت

شهید عبدالمحمد خیرعلی مشاک اولین باری که به جبهه آمد پانزده ساله بود. در مسجد و جلسات قرآن مسجد حصیربافان و تحت مدیریت استاد فرهیخته، شهید غلامرضا شیرزاد تربیت قرآنی اش شکل گرفته بود, لذا با بشاشیت و سرزندگی خاصی که تازه واردی اش را تحت الشعاع قرار داده و …

Read More »

در قامت یک مرد

 در قامت یک مرد  شهید محمدرضا شاه حیدر محمدرضا شاه حیدر متولد ۱۳۴۷ است که با آغاز جنگ تحمیلی به جمع نوجوانان بسیج دزفول پیوست. اصرارفوق العاده ی او برای رفتن به جبهه  و مخالفت مسولین با اعزام  او به جبهه، یکی از مشکلات هر اعزام بسیج نوجوانان بود. عنایت …

Read More »

سیمرغ و سیصد مرغ

شهید بزرگوار حسین ناجی نیروی مردمی داوطلب که برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی، شناسایی، گزینش آموزش و سازماندهی شده باشد اولین بار ودر اولین ماه های پس از پیروزی انقلاب، در دزفول شکل گرفت ولی اسم آن نیروی ذخیره سپاه بود. کار جذب سازماندهی و مدیریت این نیروها با …

Read More »

گردان بلال عملیات بدر حماسه سازی شهید فرج الله پیکرستان

گردان بلال عملیات بدر حماسه سازی شهید فرج الله پیکرستان در شکست خط اول عراق   فرمانده شهید فرج الله پیکرستان حماسه عبور گروهان قائم گردان بلال بعنوان نوک حمله گردان از آبراه نینوا هور العظیم و تصرف سیل بند خط اول عراق در کوتاه ترین زمان توسط رزمندگان گردان …

Read More »

رساله ی من می گوید امسال روزه ام را می گیرم!

  رساله من می گوید امسال روزه ام را می گیرم! پیش نوشت: این خاطره را برادر عزیز حاج علیرضا بی باک به نقل از برادر رزمنده حجه الاسلام جمال برایم آورد تا در برنامه آسمانی های رادیو دزفول کار کنم ؛ مثل همیشه خاطراتش ناب است و من هم …

Read More »

زیبایی های جبهه

زیبایی های جبهه مقدمه: واژه سازان چه خوب واژه دفاع مقدس را به جای واژه جنگ ابداع کرده و وارد فرهنگ ما نمودند. برای جنگ اولین چیزی که به ذهن انسان می رسد تلخی و سیاهی است اما در مقابل، انسان با شنیدن کلمه مقدس، روشنایی و پاکی را احساس …

Read More »

پدافندی فاو – نارنجک تفنگی

بعد از شهادت حسن آیرمی و چهارتن از نیروهایش شرایط روحی بچه ها تا مدتی مناسب نبود. اما آن حالت روحی دوام نیاورد و نیروها دوباره زود خودشان را پیدا کردند. بعد از آن تعدادی از نیروهای گروهان مالک را در محدوده گروهان فتح مستقر کردند. حمید ریحانپور در مورد …

Read More »

پدافندی فاو – شبهای اروند

پدافندی فاو – شبهای اروند دو نکته: 1- خاطرات جنگ کهنه شدنی نیست. برای همین بخشی از این خاطرات را قبلا نوشته ام . به دوبار خواندنش می ارزد. 2- چند سال پیش شبی دزدی به انباری آپارتمانمان زد و هر چی دستش آمده بود برد. یخچال، تلویزیون، گاز و …

Read More »

پدافندی فاو – روز تلخ ” بلال “

پدافندی فاو – روز تلخ ” بلال “ من بخشی از ساعات شب را هم به سنگرهای گروهان قائم سر می زدم و هم به گروهان فتح. ما دوربین دید در شبی داشتیم که سوژه خنده علیرضا خضریان شده بود و علی هر وقت مرا می دید بعد از سلام …

Read More »

پدافندی فاو: کرخه

روزهای خوب پدافندی گردان بلال در خطوط فاو بعد از عملیات والفجر هشت چیزی کمتر از روزهای عملیات نبود. چه روزهای پشت پادگان کرخه و چه در روستای چوئیبده و چه روزهایی که در خط مقدم بودیم همه خاطره انگیز بودند. بطور قطع نمی توان همه اتفاقات آن روزها را …

Read More »

خاطرات عملیات بیت المقدس(قسمت5) یورش به طرف جاده مرزی شلمچه

برادر کلولی و اکرام فر و همه ی بچه های گردان که سالم مانده بودند منتظر ما و سرپا ایستاده انتظار ما را می کشیدند، به محض رسیدن ما چشم ها همه اشکبار شده همدیگر را در آغوش گرفتند. یادم هست از دور چشمم به محمد مهتدی که از مسجد …

Read More »

خاطرات عملیات بیت المقدس(قسمت1)

به مناسبت سالگرد شروع عملیات غرور آفرین بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر عزیز، خاطرات خود را در چند نوبت منتشر می نماییم. باشد یاد و خاطره شهیدان ما بخصوص شهدای بزرگوار این عملیات، تازه گردد. ردیف اول از راست به چپ، شهید محمد مهتدی، برادر آزاده سید مهدی صادقی،شهید غلامعلی …

Read More »

اتوبوس شهادت

عملیات والفجر8 درساعت 10:22 تاریخ 64/11/20 با قرائت رمز عملیات یا فاطمه الزهراء (س) توسط فرمانده کل سپاه آغاز شد. منطقه فاو علاوه بر ارزش سیاسی- نظامی به لحاظ فراهم سازی امکان حضور مقتدرانه ایران در خاک عراق و موقعیت جغرافیایی و طبیعی دارای ارزش استراتژیک نیز بود. دشمن به …

Read More »

خلیل هر دو پایش تیر خورده بود

بعضی وقت ها قصه هایی یادم می آید که تکرارش را برای خودم دوست دارم. مثل کودکی که دوست دارد پول های قلکش را هر روز بشمرد. قصه والفجر مقدماتی صرف نظر از فرجامش برایم قشنگ است. برای اینکه هم سلحشوری و هم مظلومیت بچه های گردان بلال را یکجا …

Read More »

چسب دو ریالی

کمی آنطرف تر یک امدادگر ایستاده بود رفتم سراغش و با خنده گفتم: ببینم از این چسب های دو ریالی نداری تا روی زخم هایم بزنم؟   عبدالحسین بیگله مرحله دوم عملیات بیت المقدس بود. نیروهای گردان بلال سخت درگیر دفع پاتک عراقی ها بودند در خاکریز عقبی داشتم با …

Read More »

خاطرات عملیات طریق القدس قسمت آخر

ایستاده از چپ حاج آقا عبیری و… و… نشسته از چپ شهید محمدی و اسماعیل زاده عبدالله و سید سعید مرتضوی و شهید محمدعلی شوشی نسب در نهایت شش یا هفت روز حضور ما در چزابه به طول انجامید و قطعا” قسمتی از تاریخ پر افتخار رزمندگان اسلام در جنگ …

Read More »

دو شهید

اعزام نیروهای سپاهیان حضرت محمد(ص) از سراسر کشور به تهران جهت مانور و رژه ی 100 هزار نفری در سال 1365 به خاطر عملیات کربلای 4 با هدف انهدام نیروهای دشمن در منطقه عملیاتی غرب اروند و جنوب خرمشهر آغاز گردید و رزمندگان اسلام با هجوم به جزیره ام الرصاص …

Read More »

خاطرات عملیات طریق القدس قسمت10(نوازش گلوله)

یک روز گونی های یکی از سنگرهای روی خاکریز بر اثر انفجار گلوله ی خمپاره آتش گرفت و نگهبان آن بی درنگ به پایین آمد و انفجاری دیگر سنگر بعدی را منهدم کرد، تیربارهای دشمن، ابری از تیرهای رسام را بالای سرما پدید آورده صدای گوش خراش آنها ما را …

Read More »

لبخند سید جمشید

من دیشب سید جمشید را در خواب دیدم. سید همیشه و همه جا برایم حاضر است. سید آدم پیچیده ای نبود. ساده بود و بی تکلف. با نیروهایش هم با سادگی برخورد می کرد. او بین خود و بچه های بلال فاصله ای نمی دید اما بچه های بلال خودشان …

Read More »

خاطرات عملیات طریق القدس قسمت 8(سبحان الله)

یک یا دو روز بعد فرمانده گردان، برادر روغنی را به همراه حدود 25 نفر از برادران گردان جهت جایگزینی نیروها اعزام کردند و بنا بود برادر روغنی به جای مهدی آلاله فرماندهی آن مقر را تحویل بگیرد از دور آنها را مشاهده می کردیم تا به نقطه ای که …

Read More »

زخم سر منصور دیانی

منصور دیانی از بچه های همیشه خندان محل بود. من هر وقت منصور را می دیدم لبخند می زد. در گردان بلال دزفول از لشکر حضرت ولی عصر مدتی پیک گردان بود اما در عملیات بدر با بچه های گروهان مالک به خط زد. در عملیات بدر من در قایق حاجی …

Read More »

حسین مادر ندارد کی خاکش می سپارد.

طریق القدس نهم آدر سالروز حماسه آزاد سازی بستان در عملیات ” طریق القدس ” است. اولین عملیاتی که سپاه با تشکیل گردان های رزمی خود توانست با یک سازمان رزم منظم وارد نبرد با دشمن بعثی شود. اولین گردان نیروهای اعزامی دزفول نیز در همین عملیات شکل گرفت که …

Read More »

خاطرات عملیات طریق القدس(3)

  هر چه جلوتر می رفتیم مجروحین بیشتری ما را به خود می خواندند تا اینکه سرانجام به خاکریز و خط دشمن رسیدیم از خاکریز بالا رفته به آنطرف سرازیر شدیم خدایا چه می دیدم روی زمین مملو بود از کشته های عراقی که در هر سو پراکنده بودند آثار …

Read More »

شجاعت امیر در بستان

آشنایی من با امیر بر می گردد به روزهای اول جنگ. اون روزها دزفول دو بسیج داشت، بسیج مستضعفین و بسیج مردم. ستاد عملیات بسیج مستضعفین، مسجد امیرالمومنین(ع) در خیابان نظامی بود. اولین اعزام نیروی بسیج مستضعفین در دزفول ۳۰ نفر بود. از ستادگفتند: بروید مسجد امیرالمومنین (ع) برای اعزام …

Read More »

خاطرات عملیات طریق القدس(2) “من شهید می شوم”.

حدود صد متری نیامده بودیم که صدای انفجار و شعله های آتش از پشت خاکریز نیروهای خودی به آسمان زبانه کشید و احتمال زیاد دادم که تفنگ 106 که در کنار بچه های ارکان بود مورد اثابت قرار گرفت وگلوله های آن با صدای مهیبی منفجر می شدند و از …

Read More »

خاطرات عملیات طریق القدس(قسمت اول)

عکس تزئینی است به مناسبت نزدیک شدن به سالگرد عملیات طریق القدس و آزاد سازی شهر بستان در تاریخ هشتم آذر ماه سال 1360 تصمیم گرفتم در چند نوبت خاطرات خود را در رایحه بیاورم. متاسفانه بسیار کم دیده ام که رزمندگان دزفولی که در عملیات بستان حضور داشته اند …

Read More »

مینی بوس شهادت

     به بهانه ی فرا رسیدن سالگرد اصابت گلوله ی توپ مزدوران عراقی به یک دستگاه مینی بوس در خیابان امام سجاد(ع) تقاطع خیابان افرینش در تاریخ 1360/8/18نوشتار زیر را تقدیم می نماییم: از همان روزهای اوّل دفاع مقدس، دزفول از شلیک توپ های دوربُرد عراقی ها در امان نبود. …

Read More »

خاطره ایی کودکانه با شهید حسین غیاثی

با شهید حسین غیاثی در پایه های سوم و چهارم دبستان همکلاس بودم. نمی دانم چه وجه اشتراکی بین ما بود که روی یک میز و نیمکت می نشستیم. یادم می آید در یکی از کلاس های درس علوم اختلافی بین ما ایجاد شد که تا مدتها نقل محفل ما …

Read More »

غلامعلی هنوز می خندد

۱- در عملیات بدر وقتی خضریان به گردان بلال آمد چند نفر را نیز با خود آورد. زنده یاد حمید شوهان بود که تدارکات گردان را به او سپردند و شهید حسن معتمدی و هادی نادی سراجی هم به اطلاعات گردان آمدند. غلامعلی شرافت زمانی که در ” بلال ” …

Read More »

سلام بر برادری

       دیروز دلم سخت هوایت را کرده بود و خاطرات تو پی در پی مرا کلافه می کرد. دوران کودکی و نوجوانی را به یاد می آوردم که چه صفایی با هم می کردیم. نمی دانم دلیل این همه صمیمیت، دلبستگی و دلدادگی چه بود؟ آیا به خاطر اینکه تو …

Read More »