خانه / رایحه (صفحه 9)

رایحه

می روم مادر، که اینک کربلا می خواندم

پاسداری فردا با شماست تا چند لحظه ی دیگر همه حرکت می کردیم. موقع نوشتن آخرین پیامها بود. هر چه به او اصرار کردم که چیزی بنویسد قبول نمی کرد. می گفت: «همه ی حرفها را قبل از ما نوشته اند». گفتم: «لااقل برای تسلاّ ی دل مادرت چند کلمه …

ادامه نوشته »

تابلویی عجیب در شهید آباد

تابلویی عجیب در شهید آباد تابلویی که بر مزار شهید سعید آخشی در گلزار شهدا در شهید آباد دزفول نصب شده است خواندنی است زیرا نوشته های آن شگفت انگیز هستند و بخشی از رابطه ی او با اهلبیت عصمت و طهارت (ع) را بازگو می کنند.   در این تابلو می …

ادامه نوشته »

مادر، راضی باش!

مادر، راضی باش!  محمد علی چندین بار به من گفت: مادر، نمی خواهی خمس بچه هایت  را  بدهی؟ راضی شو که من  خمس  بچه هایت باشم که در راه  قرآن و امام خمینی(ره) شهید شوم و از این شهادت خوشحال باش. هر وقت به جبهه می رفت نگرانش بودم تا اینکه در عملیات …

ادامه نوشته »

به بهانه سخنان فرزند شهید همت در خصوص گرد و غبارهای خوزستان

به بهانه سخنان فرزند شهید همت در خصوص گرد و غبارهای خوزستان بالانویس: متنی به دستم رسید منتسب به فرزند شهید همت  که در آن فرزند شهید والامقام ابراهیم همت، هموطنان خوزستانی اش را که این روزها زیر باراش خاک دارند زنده به گور می شوند، مورد عنایت!!!! قرار داده …

ادامه نوشته »

اینجا محل ورود شهداست

محسن گفت:  باید تقوا داشت یکبار که شهید محسن زرشناس را در خواب دیدم  در باغی بسیار زیبا با  مناظری دل انگیز و منازلی با شکوه بود. از او پرسیدم: محسن! این جا  کجاست؟ پاسخ داد: اینجا از دنیا نیست بلکه جدا از دنیاست اما تو نمی توانی داخل این ساختمانها شوی …

ادامه نوشته »

گهواره‌ای عاشورایی

گهواره‌ای عاشورایی چند روز قبل از تولد شهید ناصر زاده دباغ خواب دیدم که خداوند به من پسری عطا کرده ولی بلافاصله آن را از من گرفته و به آسمان بردند. ناراحت و غمگین شدم و گریه بسیار کردم. چند  دقیقه بعد. پسرم را در یک گهواره‌ای که با شالهای سیاه …

ادامه نوشته »

«ما تا آخرین قطره خون خود ایستاده ایم»

خیلی شلوغ بود و پر انرژی و همیشه لبخند به لب. در گیر و دار منطقه عملیاتی هم دست از شوخی و شیطنت بر نمی داشت. صبح ها کمی اوضاع منطقه آرام بود، اما مقر گردان از غروب تا نزدیک صبح گلوله باران می شد. دستور داده بودم بچه ها، …

ادامه نوشته »

وصیت نامه شهید یوسفعلی دوستی زاده

بسم رب الشهداءوالصدیقین وصیت نامه برادر شهید یوسفعلی دوستی زاده  برادران و عزیزان و دلسوزان اسلام،قلم در وصف وصیت نیست،چرا که راهم هدفم وآن چیزی که به یقین رسیدم و دنبالش رفتم خود وصیتم است.پیش از هر چیزی همانطوری که پیشوای والای مان امام علی(ع) سفارش نمود پرهیزکاری و پارسایی …

ادامه نوشته »

برای شهید مهدی حمبلی زاده

زندگینامه شهید مهدی حمبلی زاده برادر شهید مهدی حمبلی زاده در سال ۱۳۴۵ در خانواده ای مذهبی و با ایمان پا به عرصه حیات نهاد، از همان کودکی دارای رشد فکری عجیبی بود و از همان طفولیت با اسلام و قرآن آشنا شد و عشق ائمه اطهار (ع) با ایمان …

ادامه نوشته »

شعری از شهید بهمن پوردیان + دست نوشته

شهید بهمن پوردیان از شهدای دفاع مقدس اعزامی از دزفول که پس از سالها پیکر پاکش به وطن باز گشت. شعر زیر سروده این شهید است که با خط خود آن را به رشته تحریر درآورده است. روزی از دنیا سفر خواهیم نمود درب این زندان بر خواهیم گشود یا …

ادامه نوشته »

گردان بلال عملیات بدر حماسه سازی شهید فرج الله پیکرستان

 گردان بلال عملیات بدر حماسه سازی شهید فرج الله پیکرستان در شکست خط اول عراق   فرمانده شهید فرج الله پیکرستان حماسه عبور گروهان قائم گردان بلال بعنوان نوک حمله گردان از آبراه نینوا هور العظیم و تصرف سیل بند خط اول عراق در کوتاه ترین زمان توسط رزمندگان گردان …

ادامه نوشته »

خبر شهادتش را از امام زمان(عج) گرفت.

خبر شهادتش را از امام زمان(عج) گرفت. در سال ۱۳۴۴ و در شهر دزفولی کودکی به دنیا آمد به نام سید هبت الله. با شروع جنگ تحمیلی ، خواهان حضور در جبهه شد، اما به دلیل سن کم، مادر راضی نمی شد که او به جبهه برود. لذا مادر با …

ادامه نوشته »

برای شهید سید احمد سید قلندر

آنگاه که آبشار مترنم این روایت گوش جانم را نوازش می کرد که: یخرج رجل من قم…”مردی از قم بر خواهد خاست و گرداگرد او را مردانی استوار ایمان چونان پاره های آهن خواهند گرفت که از نبرد ملول وخسته نمی شوند می رزمند ودر نهایت پرچم قیام خود رابه …

ادامه نوشته »

چرا مانع رفتن من به جبهه شدی؟

حمیدرضا همیشه لبخد شیرینی بر لب داشت. یک موقع اعزام نیرو برای یکی از عملیات ها بود. رحیم و حمیدرضا کردونی هر دو برادر و از یک خانواده بودند. قرار بود یک نفر از آنها به جبهه اعزام شود. به من گفتند: به نظر شما کدام یک باید اعزام بشود؟ …

ادامه نوشته »

سید تکثیر شده است

  ایمان را با تو می شناختیم و ایثار را نیز، هر کس ترا دیده بود خلوص را بهتر می شناخت، دلت شباهت شگفتی به دریا داشت، قبل از آنکه لباس غواصی بر تن کنی هزاران صدف از گوهر خاک گرفتی. عجیب اینکه در خشکی نیز میتوانستی غواصی کنی، در …

ادامه نوشته »

خفگی مردم و جان نثاری حضرات استانی!

یکبار سر کیسه به سمت خوزستان شُل کنید! خفگی مردم و جان نثاری حضرات استانی! روز اول که آمدی نامت را “مهمان نا خوانده” گذاشتند، یواش یواش دیدند شما انگار قصد خداحافظی نداری و به قولی “کنگر خورده ای و لنگر انداختی” . یواش یواش از مهمان ناخوانده به صاحبخانه تبدیل …

ادامه نوشته »

بیاد شهید عبدالرحیم مشکال نوری

شبی با شهید عبدالرحیم مشکال نوری توفیقی حاصل شد تا در روضه ی برادر بزرگوارم حجت الاسلام محمد رضا زارع  شرکت کنم ظاهر امر این بود که چند سالی در شب آخر روضه برادر حاج آقا زارع برادر ایشان حاج علیرضا زارع که از رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع …

ادامه نوشته »

هزاران حسرت

هزاران حسرت   قبل از مرداد سال ۱۳۶۱ بود که از منزل پدری واقع در خیابان مقداد، در حال گذشتن از محل بودم که ناصر صانعی که هم­ محله ­ای ما بود را دیدم. اندامی لاغر و لباس خاکی رنگ بسیجی نیز بر تن داشت و با دوچرخه به طرف …

ادامه نوشته »

وقتی مرده شور هم می گرید!

شهید “سید مجتبی صائبی نیا ” در کربلای ۴ به فیض عظمای شهادت نائل آمد. در دی ماه سال ۱۳۶۵ . خبرش را به من دادند اما از جنازه مطهرش خبری نبود. در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۶ یعنی حدود ۴ ماه پس از شهادش برای شناسایی جنازه به سرد خانه …

ادامه نوشته »

تقدیم به روح بلند شهید والامقام مصطفی فراوش

شهید مصطفی فراوش تقدیم به روح بلند شهید والامقام مصطفی فراوش مصطفی جسور بود. شجاع تر از او را من تا کنون ندیده ام منزلشان در خیابان سمیه (کارون) بود اما در جریان مبارزات انقلاب اسلامی وقتی مسجدی مبارز و باب میلش در محلشان پیدا نکرد به مسجد حضرت امام …

ادامه نوشته »

یاد شهید سید منصور قاطمه باف

یاد شهدا یاد شهید سید منصور قاطمه باف سید شهید عارفی وارسته بود که راه صد ساله یک شبه پیمود و درتاریخ ۲۱/بهمن/۱۳۶۲ در عملیات والفجر مقدماتی بر سفره مولایش حضرت اباعبدالله علیه السلام مهمان گردید. ۲۱ بهار از عمرش گذشته بود اما بسان پیران فرزانه چون عطار هفت شهر عشق را …

ادامه نوشته »

نجوای عاشقانه

نجوای عاشقانه می دانستم و در قلب خود مطمئن بودم که این آخرین باری است او را می بینم و به زودی او را از دست خواهم داد. چهره ی معصومش از همیشه نورانی تر و جذاب تر شده بود و بوی اجداد طاهرینش به مشامم می رسید. وقتی او …

ادامه نوشته »

بیانات امام خامنه ای در دیدار با جمعى از فرماندهان و کارکنان نیروى هوایى

بیانات در دیدار جمعى از فرماندهان و کارکنان نیروى هوایى  در روز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(۱) خوشامد عرض میکنم به برادران عزیز، مسئولان مشاغل بسیار حسّاس در بخش مهمّی از نیروهای مسلّح، یعنی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی و پدافند. و این روز را که در واقع …

ادامه نوشته »

حالا بگو چه کار کنم؟

حالا بگو چه کار کنم؟   سردار رشید اسلام شهید احمد هدایت پناه به همراه پدر و چهار تن از برادران خود در جبهه های مختلف حضور داشت و این موضوع مورد تحسین و تقدیر فرماندهان جنگ بود. البته حضور همزمان آنها در جبهه ها موجب می شد که گاهی …

ادامه نوشته »

برگه پایان خدمت

برگه پایان خدمت چند روز به عملیات کربلای ۴ مانده بود. من برای بردن مقداری دارو و لباس زیر و لباس کار برای  مصدومین سلاحهای شیمیایی از پادگان کرخه (مقر لشکر ۷ ولیعصرعج) به همراه سید مرتضی  ملارجبی به پادگان آمده بودیم آن روز  اول دی ماه ۱۳۶۵ بود، سید مرتضی برای …

ادامه نوشته »

خاطرات از انقلاب اسلامی(خاطره سوم)

بسمه تعالی با عرض سلام و ادب.  روزهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که فکر کنم آبان یا آذر ماه سال ۵۷ بود بنده بهمراه برادرم شهید سیدحسین، برادرم از منزل عموی پدرم که آنموقع در خیابان قلهک تهران بود بعلت داشتن بلیط اتوبوس بسمت خیابان ویلا که نزدیک میدان …

ادامه نوشته »

علی یار، بگو صاحب آن خانه کیست؟

علی یار، بگو صاحب آن خانه  کیست؟ سمت راست شهید احمد هدایت پناه و سمت چپ شهید غلامرضا هدایت پناه رو کرد به من و گفت: مش بهرام، جایی نرو با شما کار مهمی دارم. سوار بر موتور شدیم و در سطح شهر گردش می کردیم. حال عجیبی داشت و …

ادامه نوشته »

سلام بر برادری

سلام بر برادری  می دانم تکراری است اما چون دل نوشته است دوستش دارم.        دیروز دلم سخت هوایت را کرده بود و خاطرات تو پی در پی مرا کلافه می کرد. دوران کودکی و نوجوانی را به یاد می آوردم که چه صفایی با هم می کردیم. نمی دانم …

ادامه نوشته »

مسعود جان، عطر گل محمدی با خونت در آمیخته بود.

      هنوز، تری دفترچه ات که با خون سرخت رنگین شده بود زمانی که از جیب روی قلبت بیرون آوردم و بوی عطر گل محمدیت که با خون در آمیخته بود را حس می کنم.       وقتی نوشتهایش را نگاه می کنم خوب می فهمم که چگونه خدا …

ادامه نوشته »

پدر، عزیزترین چیزی که در دنیا هر کس دارد چیست؟

شهید عبدالرحیم آخش در زمستان سال ۱۳۵۹ بود که یکی از باجناق هایم بنام شهید عبدالرحمن دباغچی به شهادت رسیده بود و برای انجام مراسمات تشییع جنازه و کفن و دفن او به شهیدآباد رفته بودیم. زمانی که منتظر بودیم تا اورا غسل کنند عبدالرحیم پسرم آمد و گفت: پدرمی …

ادامه نوشته »

دو خاطره از دوران انقلاب، در دزفول

بسمه تعالی دو خاطره از دوران انقلاب در دزفول خاطره اول باعرض سلام و ادب. مطمئن باشید راه اندازی این پایگاه و سایتها از این قبیل که خود احیای فریضه واجب امربه معروف می باشد دارای قرب الی الله بوده و رسالتی را که مادر برابر نسلهای بعد از خودمان …

ادامه نوشته »

نقطه های خیالی

پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR کلیپ صوتی «نقطه‌های خیالی» را با استفاده از بیانات رهبر انقلاب در دیدار مردم قم که فرمودند «من با مذاکره کردن مخالف نیستم؛ مذاکره کنند؛ تا هروقت میخواهند مذاکره کنند! من معتقدم باید دل را به نقطه‌هاى امیدبخش حقیقى سپرد، نه به نقطه‌هاى خیالى نه به …

ادامه نوشته »

بیانات امام خامنه ای پس از بازدید از نمایشگاه دستاوردهاى فناورى نانو

بیانات پس از بازدید از نمایشگاه دستاوردهاى فناورى نانو در حسینه امام خمینی رحمه‌الله بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ امروز روز بسیار خوب و مطلوبى بود براى من به‌خاطر مشاهده‌ى کار برجسته‌اى که در زمینه‌ى فنّاورى نانو بحمدالله در کشور شکل گرفته و پیش میرود. البتّه یکایک این کارهایى که انجام گرفته و اشخاص …

ادامه نوشته »

بیست و پنجمین یادواره سرداران و ۷۵ شهید مسجد امام حسین شمالی(ع) دزفول

مانند شهدا زندگی کنیم   بیست و پنجمین یادواره سرداران و ۷۵ شهید مسجد امام حسین شمالی(ع) دزفول سخنران: سردار محمد رئوفی نژاد مداح: حاج حسن عسگری زمان: روز دوشنبه بیست و هفتم بهمن ماه ساعت: هشت شب مکان: خیابان امام خمینی(ره) شمالی، خیابان میرداماد نبش خیابان صابرین مسجد امام …

ادامه نوشته »

مادر شهید: ای نور چشمم و سُرور دلم، آفرین بر تو باد

شهید هوشنگ آدینه جوانی که در عرصه ی پیکار با دشمن بعثی شهید شده بود، در وصیت نامه اش به مادرش نوشته بود: «مادر بعد از من هیچ گونه گریه و ناله و زاری مکن که دشمن دلشاد گردد. برادرانم را به جای من به جبهه بفرست و خودت جنازه …

ادامه نوشته »

این رسم لوطی گری نبود

چند بار آمدم بنویسم اما نشد. من هم اهل نوشتن زورکی و پر کردن صفحه نیستم. دوست دارم وقتی می نویسم من رقص کلمات را که زودتر از فرمانم بر صفحه کاغذ می نشینند تعقیب کنم نه اینکه التماسشان کنم تا همراهی ام کنند. حکایت های جنگ همه خواندنی است اما …

ادامه نوشته »

حکایت گنجشک و قناری

۱۳ بهمن سالروز شهادت کسی است که هر جا همانجا عملیات بود. او پیش قراول شهیدان عملیات والفجر ۸ بود اما در جزیره مجنون. “آقای کاج ، به محض رسیدن گل اکبر ، ولو به قیمت زندانی کردنش او را در جزایر نگهدار و حق برگشتن به منطقه ام الرصاص …

ادامه نوشته »

دست نوشته ای از شهید مسعود خشت چین

شهید مسعود خشت چین “بنام یگانه غایت عاشقان و منتهی الیه عارفان” سخنان امام در جلسه خصوصی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: نقل از آیت ا… تهرانی در پلاژ(دزفول) ایام عملیات بدر: (خطاب به رزمندگان اسلام) بگویید: من به شما دعا می کنم، در مقابل فداکاریها و خدماتی که می …

ادامه نوشته »

سید، چرا به هنگام خواب می خندیدی؟

به نام خداوند که خالق زیبایی هاست. باعرض سلام و ادب. چون به سالروز شهادت برادرم سیدحسین موسوی دزفولی نزدیک می شویم برخود فرض می دانم تا خاطره ای را که از قول همسنگری هایش نقل شده به استحضار برسانم. سال ۵۹، پانزده بهمن، روز دوشنبه بود شهید حسین، حسب …

ادامه نوشته »

رنگینک!

بنام خدا و با عرض سلام و ادب  برای بار دوم بود که به منطقه عملیاتی میشداغ اعزام شده بودم. بنا به مصلحت برادر ارجمند سید ابراهیم دانش، بنده را جانشین شهید عبدالحمید صالح نژاد که فرمانده نیروهای مستقر بر روی یکی از بلندیهای منطقه مشرف به بستان بود منصوب …

ادامه نوشته »

نامه رهبر انقلاب موجب نگاه بیدارگرانه می‌شود/ این نامه یک آغاز است

حجت الاسلام خسروپناه با بیان اینکه نامه حضرت آقا به جوانان غربی موجب پیدایش نگاه بیدارگرانه در آنها می شود، گفت: معتقدم این نامه، آغازنامه ای است و شخصیتهای مختلف باید کمک کنند تا به نتیجه نهایی برسد. حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه …

ادامه نوشته »

اشراف زاده شهید

اشراف زاده شهید شهید مسعود توتونچی در کنار سردار شهید احمد سوداگر هرگاه بیاد شهید مسعود توتونچی می افتم ناخودآگاه قصه مصعب بن عمیر در ذهنم تجلی می کند. مصعب از اصحاب پیامبر اکرم (ص) بود. اشراف زاده ای که هرگاه از کوچه های مکه عبور می کرد بسیاری از …

ادامه نوشته »

فرمانده دزفولی، محبوب گردان اندیمشک

فرمانده دزفولی،محبوب گردان اندیمشک چهره ای صمیمی داشت و رفاقت من با او سابقه داشت… روزی به او گفتم:”مش حمید” چرا برادرت محمدرضا را به گردان خودت نمی آوری؟ گفت: احمد اگر در شب عملیات من و برادرت زخمی شویم، تو چه کار می کنی؟ کدام یک از ما را …

ادامه نوشته »

برای شهید سید مرتضی اشتا

با نام او که همه هستی از اوست و الرحمن الرحیم است. عملیات والفجر هشت تقریبا به پایان رسیده بود تعدادی از بچه های گردان بلال که مإموریتشان به پایان رسیده بود پس از چند روزی استراحت پشت جبهه و برای اخذ پایانی دوباره به منطقه عملیاتی برگشته بودند. عراق …

ادامه نوشته »

خاطره ای از عملیات کربلای ۵

خاطره ای از عملیات کربلای ۵: راوی: حاج علیرضا زارع صبح روز سوم بهمن ماه دو نفر از دیده بان های گردان ادوات را با جبپ میول به قرارگاه تاکتیکی لشکر (در پنج ضلعی) بردم تا از وضعیت عملیات شب گذشته اطلاعاتی به دست بیاوریم و آنها را به خط …

ادامه نوشته »

نیش عقرب

برای عملیات والفجر ده در غرب کشور، یگانهای عمل کننده و پشتیبان مشقت زیادی کشیدند. بارش برف و یخبندان، سختی ارسال غذا و مهمات، سختی انتقال مجروحین و شهدا و صعب العبور بودن مسیر، از مشکلات این عملیات بود. گردان بلال وقتی وارد منطقه شد تقریبا منطقه پاکسازی شده بود. اما …

ادامه نوشته »

بیاد شهید محمدعلی مؤمن

بسمه تعالی مردم دزفول در عشق ورزی به اهل بیت پیامبر (ص) و پاسداری از فرهنگ علوی از دیر باز پیشتاز بوده و هستندو مؤید این مدعی، مردان بزرگی است که از این شهر به کشور عزیزمان ایران اسلامی معرفی نموده است. با طلوع انقلاب اسلامی، مردم شهر دزفول جزء …

ادامه نوشته »

پیام مهم رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی

بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران …

ادامه نوشته »

‎هیلاری کلینتون می گوید: از مناظره‎های خودشان فهمیدیم حال کار اقتصادی را ندارند پس تحریم را زیاد کردیم

راهبرد امروز آقایان شده است تنبلی در اقتصاد داخلی و التماس در اقتصاد خارجی/ کلینتون می‎گوید از مناظره‎های خودشان فهمیدیم حال کار اقتصادی را ندارند پس تحریم را زیاد کردیم/ یک رئیس جمهور به من گفت روایاتی که می‎خوانید به درد حکومت نمی‎خورد، به درد انقلاب می‎خورد!  حسن رحیم‌پورازغدی در …

ادامه نوشته »

من از شهدا خجالت می کشم!

من از شهدا خجالت می کشم! آخر جنگ بود، فاو و شلمچه را هم عراق گرفته بود. آن موقع فرمانده ی گردان بلال حاج آقا عیدی مراد بود. در شهر هر چه بلندگوهای مساجد فریاد می زدند و از جوان ها درخواست می شد که به جبهه ها اعزام بشوند …

ادامه نوشته »