خانه / بر بال ملائک (صفحه 2)

بر بال ملائک

ماجرای عنایت امام رضا(ع) به یک نجار

شمه‌ای از کرامات رضوی ماجرای عنایت امام رضا(ع) به یک نجار «زن عمویت با ازدواج تو و دخترم مخالف است، خواهش می‌کنم از این ازدواج صرف نظر کن!» با شنیدن این جملات، دنیا دور سرم چرخید، تنها کاری که توانستم انجام بدهم این بود که فریاد زدم: یک درشکه خبر …

ادامه نوشته »

مرثیه ای برای امیر

از پیکر چاک چاک، اثر آوردند زان یار سفر کرده، خبر آوردند یاران به حریم عشق او رو آوردند از طایر عشق بال و پر آوردند شهید عبدالامیر رمی امیر که رفت مادر  سالها به انتظار آمدنش نشست. و امیر که آمد  مادر رفته بود! و امیر چه دیر آمد. …

ادامه نوشته »

ماجرای هدفن

بعد از عملیات والفجر مقدماتی درسال ۱۳۶۱، من و سعید صباغ در تبلیغات. لشکر ۷ ولی عصر (عج)  بودیم. من تقریبا همه کاری انجام می دادم، اما یکی از وظایف مهم من، رابط تبلیغاتی لشکر با قرارگاه قدس بود. به عنوان رابط تبلیغات لشکر با قرارگاه، باید به دفتر تبلیغات …

ادامه نوشته »

روایت خبرنگار آمریکایی از تشییع شهدای غواص در تهران

در نیویورکر منتشر شد: روایت خبرنگار آمریکایی از تشییع شهدای غواص در تهران فرمانده سپاه در طول جنگ، درست در زمانی که دیپلمات های کشور آماده بازگشت به وین برای ادامه مذاکرات بودند خطاب به جمعیت گفت: “دشمنان ایران در طول ۸ سال دفاع مقدس پشت صدام ایستاده بودند.” واضح …

ادامه نوشته »

بررسی روایات مربوط به «سفیانی» اولین نشانه حتمی ظهور امام مهدی(عج) / سفیانی به عراق و عربستان حمله خواهد کرد/ وظایف شیعیان در مواجهه با سفیانی

گروه معارف رجانیوز – مصطفی امیری*: باور به ظهور شخصی که جهان را پر از عدل و داد کرده و ریشه های ظلم و ستم را می چیند اختصاص به اسلام نداشته بلکه، شامل ادیان مختلف الهی و آسمانی می شود و در اسلام، مسیحیت، یهودیت، زرتشت و… به ظهور …

ادامه نوشته »

مدافع حریم اهل بیت (ع) شهید هادی کجباف

مدافع حریم اهل بیت (ع) شهید هادی کجباف مردم دارالمومنین شوشتر در عشق ورزی به اهل بیت پیامبر(ص) و پاسداری از فرهنگ علوی از دیر باز پیشتاز بوده و هستند مؤید این مدعا مردان بزرگی است که از این شهر به کشور عزیزمان ایران اسلامی معرفی شده اند. با طلوع …

ادامه نوشته »

پروژه ساخت یادمان و حسینیه ی شهدای اتوبوس آسمانی در روستای ابوشانک آبادان

پروژه ساخت یادمان و حسینیه ی شهدای اتوبوس آسمانی در روستای ابوشانک آبادان یکی از رخدادهای بی نظیر و در عین حال فراموش شده دفاع مقدس ،شهادت دسته جمعی ۳۴شهید از رزمندگان لشکر۷ ولیعصر(عج) پس از عملیات پیروزمندانه والفجر هشت و تسخیر شهر فاو عراق که یکی از عملیات های …

ادامه نوشته »

به یاد شهید عبدالمجید طیب طاهر

به یاد شهید عبدالمجید طیب طاهر بالانویس ۱: حکایت رفیق شدن و عقد اخوت خواندن سید عزیزاله پژوهیده و شهید عبدالمجید طیب طاهر و نیز خاطره­ ی وصیت ننوشتن شهید طیب طاهر را اینجا برایتان نوشتم. آنجا گفتم که سید از عبدالمجید حرف زیاد دارد. برخی ها گفتنی است و …

ادامه نوشته »

به یاد پدر و مادرهای چشم انتظار شهدای جاویدالاثر ( مفقودالاثر)

به یاد پدر و مادرهای چشم انتظار شهدای جاویدالاثر ( مفقودالاثر) مژدگانی دریافت کنید   « اسامی زیر جوانانی غیور و غیرتمند هستند که مابین سال های ۵۹ تا ۶۷ به قصد دفاع از آب و خاک و ناموس کشورشان از خانه خارج و  به نبرد با دشمن متجاوز پرداخته …

ادامه نوشته »

می خوام برم جبهه پامو بیارم

می خوام برم  جبهه پامو بیارم یکی از دوستانم فکر کنم (زارع راضی) بود که در عملیات های  قبلی یک پاش رو از دست داده بود.  در تاریخ  ۱۳۶۵/۳/۲۵  در منطقه ی عملیاتی  فاو(پدافندی والفجر ۸) اونو دیدم که گوشه ای نشسته و خیلی گرفته و ناراحته. نزدیک رفتم و روبروش …

ادامه نوشته »

مراسم یادواره ی شهدای مسجد امام حسین(ع) شمالی

ساعاتی پیش از برپایی مراسم یادواره شهدای مسجد امام حسین (ع) شمالی سری به محل برگزاری مراسم زدم. تعدادی از جوانها مشغول آماده سازی مسجدجهت برگزاری مراسم بودند. در کنار آنها دوستانی را دیدم که از نسل جبهه و جنگ بودند وآمده بودند تا درکنار جوانتر ها دراین امر مهم …

ادامه نوشته »

مظلومانه ترین وصیت، برایم فقط یک بوق بزنید. همین.

خاطره ای از شهید محمود شهیان زاده (صدیقی زاده) از منطقه که برمی­ گشتیم، معمولاً هر بار منزل یکی از دوستان دور هم جمع می شدیم و همان جمع­ های دوستانه ای را که در جبهه­ های نبرد داشتیم، دوباره تشکیل می دادیم. آن شب هم مثل شب های قبل …

ادامه نوشته »

گهواره‌ای عاشورایی

گهواره‌ای عاشورایی چند روز قبل از تولد شهید ناصر زاده دباغ خواب دیدم که خداوند به من پسری عطا کرده ولی بلافاصله آن را از من گرفته و به آسمان بردند. ناراحت و غمگین شدم و گریه بسیار کردم. چند  دقیقه بعد. پسرم را در یک گهواره‌ای که با شالهای سیاه …

ادامه نوشته »

خبر شهادتش را از امام زمان(عج) گرفت.

خبر شهادتش را از امام زمان(عج) گرفت. در سال ۱۳۴۴ و در شهر دزفولی کودکی به دنیا آمد به نام سید هبت الله. با شروع جنگ تحمیلی ، خواهان حضور در جبهه شد، اما به دلیل سن کم، مادر راضی نمی شد که او به جبهه برود. لذا مادر با …

ادامه نوشته »

نجوای عاشقانه

نجوای عاشقانه می دانستم و در قلب خود مطمئن بودم که این آخرین باری است او را می بینم و به زودی او را از دست خواهم داد. چهره ی معصومش از همیشه نورانی تر و جذاب تر شده بود و بوی اجداد طاهرینش به مشامم می رسید. وقتی او …

ادامه نوشته »

مسعود جان، عطر گل محمدی با خونت در آمیخته بود.

      هنوز، تری دفترچه ات که با خون سرخت رنگین شده بود زمانی که از جیب روی قلبت بیرون آوردم و بوی عطر گل محمدیت که با خون در آمیخته بود را حس می کنم.       وقتی نوشتهایش را نگاه می کنم خوب می فهمم که چگونه خدا …

ادامه نوشته »

دست نوشته ای از شهید مسعود خشت چین

شهید مسعود خشت چین “بنام یگانه غایت عاشقان و منتهی الیه عارفان” سخنان امام در جلسه خصوصی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: نقل از آیت ا… تهرانی در پلاژ(دزفول) ایام عملیات بدر: (خطاب به رزمندگان اسلام) بگویید: من به شما دعا می کنم، در مقابل فداکاریها و خدماتی که می …

ادامه نوشته »

نیش عقرب

برای عملیات والفجر ده در غرب کشور، یگانهای عمل کننده و پشتیبان مشقت زیادی کشیدند. بارش برف و یخبندان، سختی ارسال غذا و مهمات، سختی انتقال مجروحین و شهدا و صعب العبور بودن مسیر، از مشکلات این عملیات بود. گردان بلال وقتی وارد منطقه شد تقریبا منطقه پاکسازی شده بود. اما …

ادامه نوشته »

نون های شلمچه

نون های شلمچه نوزدهم دیماه مصادف با سالروز شروع عملیات کربلای ۵ این نوشته مقدمه ای است برای ورود به خاطرات عملیات کربلای ۵ که این روزها مصادف با سالگرد این عملیات غرور آفرین است.      کسانی که برای زیارت به یادمان شهدای شلمچه رفته اند ملاحظه می کنند که …

ادامه نوشته »

تلخی کربلای ۴

چهارم دیماه سالروز شهادت فرمانده محبوب گردان بلال سید جمشید صفویان گرامی باد. روایتی متفاوت و کمی تلخ از عملیات کربلای ۴ در روزگار جنگ، در برخی از عملیات ها از همان آغاز آماده سازی نیروها برای عملیات احساس می کردم این عملیات موفقیتی ندارد و حلاوتی به کام مان …

ادامه نوشته »

به بهانه برگزاری مسابقه جوانمرد قصاب، یادنامه شهید عبدالحسین کیانی

مش عبدالحسین، جوانمردترین قصاب شیوه عجیب کسب و کار یک قصاب در دزفول بالانویس اول: اگر نیت کردید پس از شنیدن خصوصیات قصابی که از شیوه­ ی کسب و کارش خواهم گفت، بروید و از نزدیک ببینیدش و یا از او گوشت بخرید، مجبورید بی­خیال ماجرا شوید. باید بروید گلزار …

ادامه نوشته »

اولین معلم بسیجی شهید دزفول عبدالعلی افضل زاده

اولین معلم بسیجی شهید دزفول عبدالعلی افضل زاده عبدالعلی به سال ۱۳۳۹ خورشیدی در شهرستان دزفول پا به عرصه وجود گذاشت و در دامان پدر و مادری از تبار شیعیان امیرالمومنین علی(ع) تربیت شد. در شش سالگی به دبستان راه یافت وی دوران دبستان را با موفقیت طی کرد و …

ادامه نوشته »

جبهه ای به نام اندیمشک

جبهه ای به نام اندیمشک نگاهی به طولانی ترین بمباران هوایی دشمن در جنگ تحمیلی روزهای آخر شهریور سال ۱۳۵۹ رژیم بعث عراق به نمایندگی از استکبار جهانی، آغازگر جنگی شد که گرچه خسارات و زیان های فراوانی به جهت اقتصادی و اجتماعی و … سبب شد اما  به گفته …

ادامه نوشته »

سید، مواظب سید مصطفی باش!

شهید سید هبت الله فرج الهی سید، مواظب سید مصطفی باش! سال ۱۳۹۲ بود و آماده می شدم برای رفتن به سرزمین وحی، هیجان زده بودم و از این که خداوند به من توفیق عنایت کرده تا برای این سفر عظیم معنوی راهی شوم بر خود می بالیدم. از همه …

ادامه نوشته »

خواب مقبل در باره ی محتشم کاشانی (اگر اشکت جاری شد ما را هم یاد کن)

خواب مقبل در باره محتشم کاشانی  مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده. هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته. یک روز یکی از دوستان خرج سفرش …

ادامه نوشته »

اصحاب قتلگاه

یکی دو روزی می‌شد که شهیدی پیدا نکرده بودیم؛ یعنی راستش، شهدا ما را پیدا نکرده بودند. گرفته و خسته بودیم. گرما هم بدجوری اذیتمان می‌کرد. همراه یکی از بچه‌ها داشتیم از کنار گودال قتلگاه شهدای فکه، که زمانی در زمستان سال ۶۱ عملیات والفجر مقدماتی آن‌جا رخ داده بود، …

ادامه نوشته »

به یاد برادران شهید، نعمت اله و محمدرضا کلول

خاطره ای که از عملیات والفجر مقدماتی دارم مربوط به حدود ۴۸ ساعت قبل از عملیات است، در آن منطقه تدارکات و بالتبع قسمت های تابعه در دو نقطه بنه های تدارکات را ایجاد کرده بودند، بنه­ های اول بعد از تنگه ذلیجان و بنه های دوم و جلویی نزدیک …

ادامه نوشته »

شهید مسعود کیانی

شهیدمسعود کیانی ” … الان که چند دفعه است که حمله ( عملیات ) صورت می گیرد و در این حمله هم که بزودی انجام شود ، قرار است مقدار زیادی از سرزمین های اسلامی ما آزاد می شود الحمدلله روحیه بچه ها خیلی عالی تر از قبل است… امیدوارم …

ادامه نوشته »

حضرت عبدالعظیم(ع): کار شما به دست حضرت سبزقبا(ع) درست می شود.

این قضیه رااززبان حجت الاسلام صلواتی و حاج اسحاق بهینه نقل می کنم. تعدادی شیرآلات برای تعویض و تبدیل شیرآلات دستشویی های آستانه به دستمان رسیده بود. ولی هرروز به دلیل و مانعی اینکار صورت نمی گرفت، آنروز در دفتر آستانه حضرت سبزقبا ع مشغول کار بودم، یک نفر باجعبه …

ادامه نوشته »

طوبای محبت

قسمتی از سخنان عارف بزرگ حاج اسماعیل دولابی”ره” خیلی نگو من گناهکارم: خیلی نگو من گناهکارم. هی نگو من گنهکارم. این را ادامه نده تا به یقین برسد. روی صفات خوب و کارهای خوبت کار کن تا به یقین برسند.معصیت را به یقین نرسان. ایمان را به شک تبدیل نکن. …

ادامه نوشته »

چراغ مغازه

چراغ مغازه مقدمه: تلفن زدن های مکرر حاج حسین و پیامک های پشت سر هم وی حکایت از این داشت که باید کار مهمی باشد که اینطور کلافه شده است! گفتم: خیر باشد حاج حسین؟! گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم و همان نصف شب می خواستم تماس بگیرم! در خواب …

ادامه نوشته »

میهمان ناخوانده

میهمان نا خوانده تابستان سال ۱۳۶۱ بود و عملیات رمضان، عملیاتی که بیشتر برای انهدام ماشین جنگی دشمن و برهم زدن آرایش نظامی دشمن برنامه ریزی شده بود. چند روزی بود که گردان ما برای شرکت در عملیات وارد منطقه عمومی پاسگاه زید شده بود ولی چون هنوز ماموریت گردان …

ادامه نوشته »

خدای من، خدای بچه هایم نیز هست.

شهید بزرگوار حاج عبدالحسین کیانی علمدار چهره نورانی و مصمم، قامت استوار و سترگ، چشمان درشت و ابروان کشیده و محاسن متوسط و جو گندمی او بویژه وقتی که لباس های خوشرنگ بسیجی زینت بخش پیکرش بود، او را جذاب تر از همیشه می کرد. وقتی با همین هیبت پرچم …

ادامه نوشته »

انقلاب اشک

عارف جوان شهید عبدالمجید صدفساز بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۰ سومین روزی است که به جبهه اعزام شده ام، در تمام مدت سه روز گذشته، او را زیر نظر داشته ام. او را نمی شناسم و درعملیات و اعزام های قبلی نیز باهم نبوده ایم، ولی می بینم …

ادامه نوشته »

می دانی که کل بار جنگ روی دوش من است؟

شهید فرج اله پیکرسنان آبانماه سال شصت هم یگان شدیم. قبلا هم به جبهه آمده بود ولی توفیق همرزمی اش را نداشتم. در دسته سوم گروهان قائم از گردان بلال دزفول آ.ر پی جی زن بود، جوانی رزم دیده، باتجربه، متفکر با قدی رشید، صبور، کم حرف، عمیق با پختگی …

ادامه نوشته »

آب رسانی به جبهه

یکی از کار های پشتیبانی و تدارکات در جبهه ها، آبرسانی به رزمندگان بود، در حالتهای آفندی و پدافندی نیروها نیازمند آب بودند و اینکار معمولا توسط تانکر های آبرسان صورت می گرفت. نوجوان پانزده شانزده سالی در تدارکات لشکر خدمت می کرد به نام حسنی که مسئولیت آبرسانی را …

ادامه نوشته »

زیبایی های جبهه

زیبایی های جبهه مقدمه: واژه سازان چه خوب واژه دفاع مقدس را به جای واژه جنگ ابداع کرده و وارد فرهنگ ما نمودند. برای جنگ اولین چیزی که به ذهن انسان می رسد تلخی و سیاهی است اما در مقابل، انسان با شنیدن کلمه مقدس، روشنایی و پاکی را احساس …

ادامه نوشته »

حسین زنده نمی ماند!

حسین زنده نمی ماند! مقدمه: چند سال پیش در یک اقدام زیبای فرهنگی بر روی دیوار سپاه دزفول تصاویر شهدای گرانقدر دفاع مقدس نقش بست که در جای خود کاری بس قابل تقدیر است. اما در میان این شهیدان جای خالی عکس یکی از بنیان گزاران سپاه دزفول خالی است …

ادامه نوشته »

جانم به قربان او که با آمدنش دل ها آرام گرفت.

چند روزی بود دلم شور می زد و همیشه و در هر حال مضطرب بودم همیشه گوش هایم به بلندگوهای مساجد تیز شده بود و این دست خودم نبود و بی اختیار انتظار روزی دهشت ناک را می کشیدم. هر گاه از بلندگوی مسجدی نوای قرآن می شنیدم دلم فرو …

ادامه نوشته »

۳۰۰ شهید در یک کانال

صدای بی سیم چی را شنیدم که می‌گفت: سلام ما را به امام برسانید. از قول ما به امام بگویید: همانطور که فرموده بودید حسین وار مقاومت کردیم، ماندیم و تا آخر جنگیدیم. یکی از حزن انگیز‌ترین و در عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است؛ ۳۰۰ تن …

ادامه نوشته »

آمدیم نبودید، وعده ی ما بهشت

یکی از فرماندهان جنگ روایت می‌کند: خدا رحمت کند «حاج عبدالله ضابط» را. برایم تعریف می‌کرد خیلی دلم می‌خواست سید مرتضی آوینی را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما سیدمرتضی را ببینیم، خلاصه نشد. بالاخره آقا سید مرتضی آوینی توی فکه روی مین رفت و به …

ادامه نوشته »

چرا خدا مرا دوست ندارد؟

پاسدار شهید غلامحسین تازه عصاره بعد از پیروزی انقلاب از آنجایی که شهید غلامحسین تازه عصاره با چشمی روشن بین، حس کرده بود که چگونه این انقلاب با خون هزاران جوان مومن شهید، به پیروزی رسیده است و با درک این واقعیت که هر کس باید آنچه در توان دارد …

ادامه نوشته »

زاده ام البنین روزی نه چندان دور تو/ابن زهـرا می شوی قلبم گواهی می دهد

عید اون سال با شب ولادت آقا امام رضا (ع) یکی شده بود. توی سنگر(منطقه طلاییه) بچه های تفحص شهدای لشکر ۳۱ عاشورا جشن گرفته بودند. آخر مراسم نوبت من شد که بخونم. دست به دامان آقا قمر بنی هاشم (ع) شدم. عرض کردم: « ارباب شما مزه شرمندگی رو …

ادامه نوشته »

برای شهید ناصر صندوق ساز

چند نفری که از بچه های مسجد محمدی دزفول وارد ذخیره سپاه شدند تنها یکی دو نفرشان بعد از جنگ زنده ماندند و راوی این خاطره یکی از همین بچه ها ست.  از راست به چپ: شهیدان عزیزامینی خواه، عبدالزهرا سعد، ناصر صندوقساز، حمید مریدی و سیدعزیزقلندری حاج محمد دیاپور، …

ادامه نوشته »

تا چند قدمی معراج

حدود ساعت چهار صبح بود که به محل اصابت موشک رسیدم. اما جز خودم کسی را در آنجا نیافتم زیرا اکثر خانه‌ها به دلیل تهدید موشکهای بی‌رحم در آن قسمت از شهر دزفول خالی شده بودند و به همین دلیل مردمی که برای کمک آمده بودند محل حادثه را ترک …

ادامه نوشته »

در مسیر عشق

گزارشی از مراحل یادمان شهدای اتوبوس آسمانی گردان بلال شهرستان دزفول. یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است. پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه کنار دنیا برافراشته می شود در حقیقت پرچم امام و شهیدان اوست، آنها زنده اند و روز بروز زنده …

ادامه نوشته »

اولین شهید قهرمان کشتی آزاد، دارای مقام استانی

شهید محمد علی هفت تنانیان اولین قهرمان کشتی آزاد دارای مقام استانی، که تاریخ۲۶/۱۱/۱۳۶۰ به شهادت رسید. شهید محمد علی در خانواده ی فقیر و زحمت کش در دزفول متولد گردید و گذشته از اینکه در دوران نوجوانی به درس خواندن مشغول بود ولی کار کردن را ترک نمی کرد. …

ادامه نوشته »

باید شهید شویم تا آینده بماند

اگر اهل عبرت هستیم دو کلمه ی حرف شهید، کافی است، خودتان بخوانید: دست نوشته ی شهید مسعود خشت چین به بهانه ی فرا رسیدن سالگرد شهادت ایشان   خدایا، تو دانی که چون شمع ذوب می شویم آب می شویم. ما از مردن نمی هراسیم اما می ترسیم و …

ادامه نوشته »

چهار پرستوی عاشق

۱۲ بهمن سال ۱۳۷۶، خبری در شهر پیچید که در اوج نا باوری باعث غم و اندوه فراوانی در بین مردم حزب الله شد. خبر از عروج چهار تن از امدادگران بسیجی کمیته امداد امام حکایت می کرد. شهادت چهار تن از امدادگران بسیجی که کمک رسانی به محرومان و …

ادامه نوشته »

بمب روحیه (مش رضا مین، مین)

هرگـاه قلـم به دست می گرفتــــم تا درباره ی جنــگ و رزمنـــدگان اسـلام و مقـاومـت دلیـــرانه ی مـردم حـزب ا.. و حـوادث پیــرامون آن خاطراتی بنویسم وضو می گرفتم قصد قربت می کردم آنگاه به نگارش وقایع ناگفته ی جنگ و مقاومت دلیرانه ی مردم می پرداختم. در منطقه ی …

ادامه نوشته »