خانه / بر بال ملائک (صفحه 3)

بر بال ملائک

بمب روحیه (مش رضا مین، مین)

هرگـاه قلـم به دست می گرفتــــم تا درباره ی جنــگ و رزمنـــدگان اسـلام و مقـاومـت دلیـــرانه ی مـردم حـزب ا.. و حـوادث پیــرامون آن خاطراتی بنویسم وضو می گرفتم قصد قربت می کردم آنگاه به نگارش وقایع ناگفته ی جنگ و مقاومت دلیرانه ی مردم می پرداختم. در منطقه ی …

ادامه نوشته »

دسته مستقل و جفا کش مالک

توی جزیره ی مجنون دسته ی ما را انداخته بودند انتهای آن؛ جائی که بچه های تهران و شیراز به آنجا می گفتند: پیچ شهادت؛ اما عباس می گفت: اینجا آخر دنیاست اگر کمی آن طرف تر برویم از کره زمین می افتیم پایین. وسط معرکه افتاده بودیم؛ معلوم نبود …

ادامه نوشته »

زندگینامه سردارشهید رضا پورعابد(۲)

او با پیروزی انقلاب اسلامی وظیفه شرعی خود می دانست که به نهاد مقدس سپاه وارد شود و مسئولیت های متعددی را پذیرا شد و در هر پستی به نحو احسن انجام وظیفه می نمود با شروع جنگ رضا جزء اولین افرادی بود که آمادگی خود را برای حضور در …

ادامه نوشته »

هادی کیانی اسیر شده بود

مدتی پیش با حاج مهدی کیانی گفتگو می کردم. وی دقایقی از بچه های همدان گفت. می گفت بچه های همدان بچه های بسیار دوست داشتنی هستند. زمانی که من به تیپ و بعد لشکر انصارالحسین مأمور شدم یکی از بچه های آغاجری را بعنوان فرمانده یکی از گردانها با خودم بردم. یکی از بچه های …

ادامه نوشته »

زرین کار

  در اتاق کار واحد عملیات سپاه مشغول کار بودم، تلفن به صدا درآمد. گوشی را برداشتم؛ برادر محمد حسین افتخاری زاده فرمانده پادگان قدس دزفول بود، خبری تکان دهنده به من داد، یکه خوردم، خبر این بود؛ غلامرضا شخص زرین کار مربی آموزش، با نارنجک شهید شده است. به …

ادامه نوشته »

وقتی « ماشااله » حرفم را گوش نکرد

شهید ماشااله ابراهیمی « حاج محمد فروتن » بایگانی خاطرات سپاه اندیمشک است. فردی متواضع و آرام که سالهای نه چندان دور مسئولیت های مختلفی را در سپاه اندیمشک داشته است. این خاطره از سینه « حاج محمد » در وبلاگم خواهد درخشید بویژه این روزها که در سالگرد عملیات …

ادامه نوشته »

زندگی نامه سردار شهید رضا پورعابد

به سال ۱۳۳۷ در یکی از محله های شهر دزفول در خانواده ای مؤمن و با ایمان فرزندی متولد شد پدرش که از پیر ارادتمندان به حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) بود فرزندش را رضا نام گذاشت تا الفبای عشق را به ائمه (ع) را از کودکی …

ادامه نوشته »

گریه ی ابرها

شهید غلامعلی اسلامی پور به پاس گرامی داشت سی امین سال خاکسپاری برادر شهیدم ” غلامعلی “ سبکبال بود و عاشق، پرهیاهو در درون بود و آرام در چهره. تولد او را همگام با تولد پروانه ها و گلهای ارغوانی رنگ نوشته اند و یادگاری است از « گهواره نشین …

ادامه نوشته »

زخم سر منصور دیانی

منصور دیانی از بچه های همیشه خندان محل بود. من هر وقت منصور را می دیدم لبخند می زد. در گردان بلال دزفول از لشکر حضرت ولی عصر مدتی پیک گردان بود اما در عملیات بدر با بچه های گروهان مالک به خط زد. در عملیات بدر من در قایق حاجی …

ادامه نوشته »

بمب روحیه(سردار شهید رضا پور عابد)

خداوند بزرگ را شاکرم که مرا در راهی قرار داد تا بتوانم در کنار برادر عزیز و بزرگوارم، جانباز جنگ تحمیلی ، سرهنگ ناصر آیرمی و با استعانت از خداوند تبارک و تعالی و بذل و عنایت ائمه اطهار(ع) گامی هر چند اندک در شناساندن چهره ی یکی از بندگان …

ادامه نوشته »

مقاومت اندیمشک در آتش

به انگیزه طولانی ترین هجوم هوایی دشمن در چهارم آذرماه ۶۵ به شهرستان اندیمشک. پلک آسمان از خواب ناآرام شب گذشته سنگین بود و ستاره ها در تابش صبحگاهی خورشید در حال خداحافظی، نسیمی به سرمای آذرماه، استخوان ها را نوازش می داد و اندکی هم می لرزاند. شهر با …

ادامه نوشته »

معرفی مردی از جنس سرداران دزفول

در این دیباچه از فرمانده ی شهید ی برای اولین بار نام برده می شود که بسیاری از سرداران و فرماندهان دزفول لشکر هفت ولی عصر(عج) نامش را می شناسند اما آن چنان گمنام است که در کمتر خاطره ای نامی از او شنیده شده است. ما قصد داریم پرده …

ادامه نوشته »

اولین نوجوان شهید کر و لال (روشندل) در دزفول

بسمه تعالی نوجوان شهید عبدالعلی کوره دزفولی، مورخ پنجشنبه ۱۹/۸/۱۳۶۰ دقیقاً یک ماه مانده به سالگرد روز جهانی حقوق بشر (مصوب ۱۹ آذر ۱۳۲۷/ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸) مردم دزفول به سوی زیارتگاه های شهدا روان بودند، که در ساعت ۱۵ و ۳۰ دقیقه صدای انفجاراتی شهر را لرزاند. مردم عزادار …

ادامه نوشته »

لب های خشکیده ی فرزانه

می دانم این نوشتار تکراری است اما به خاطر زیبایی این خاطره مجددا آن را ذکر می کنیم: فکر کردم یکی از جانسوز ترین خاطرات خانواده های موشکی در دزفول را در رایحه بیاورم. هرگز از یاد نمی برم، هنگامی که این حقیر و حاج غلامحسین سخاوت این مصاحبه را …

ادامه نوشته »

بیاد شهید آزاده عزیز عباسی

عصر روز عزیمت برای زدن به خط دشمن در والفجر مقدماتی گردانهای لشکر در یک مکان جمع شده بودند. ” بلال” و “عمار” را یادم هست اما در مورد بقیه گردانها مطمئن نیستم. گردان بلال همان یزله های حسن بویزه را داشت. ” الیوم یوم الافتخار”. در بخشی از گردان …

ادامه نوشته »

خاطره ایی کودکانه با شهید حسین غیاثی

با شهید حسین غیاثی در پایه های سوم و چهارم دبستان همکلاس بودم. نمی دانم چه وجه اشتراکی بین ما بود که روی یک میز و نیمکت می نشستیم. یادم می آید در یکی از کلاس های درس علوم اختلافی بین ما ایجاد شد که تا مدتها نقل محفل ما …

ادامه نوشته »

خانواده ی مفقود الاثر

شب ۴/۸/۵۹ ساعت ۱۲ شب دزفول در تاریکی مطلق و بی برقی و اضطراب به سر می‌برد. همان روز خرمشهر سقوط کرده بود و مزدوران عراقی روحیه گرفته بودند، احتمال تسخیر و اشغال دزفول و پیش روی عراقی ها در خوزستان ذهن همه را مشغول کرده بود. هنوز در عالم …

ادامه نوشته »

تشنگی اسیران عراقی و ناچاری من

صبح عملیات بعد از اسیر نمودن قرارگاهی از نیروهای دشمن همه را نشاندیم زانو هایشان روی زمین و دست ها را روی سر گذاشتند، خورشید کاملاً در افق نمایان بود و هوا داشت گرم می شد همه را به صف کرده و آمادۀ تخلیه آنها به عقب می شدیم، یکی …

ادامه نوشته »

برخورد با قرارگاه دشمن و گرفتن اسیر(عملیات بیت المقدس)

از راست به چپ شهید سیدمحمدی علوی، حاج احمد سوداگر، حسن پالاش، شهید محمدرضا آل عبدی، نفرپشت سر حسن عباس اردو، نفر موتورسوار علیرضا بی باک فاصله ما تا محلی که رزمندگان تصرف کرده بودند زیاد بود و احتمال هر گونه اتفاقی وجود داشت چون که نیروهای خودی از بین …

ادامه نوشته »

روایت یک بسیجی که در آتش سوخت و ناله نکرد

  چند ی پیش خاطره ای از یکی از رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در سایت خبری دز مطالعه کردم که برای چندین روز فکرم را به شدت به خود مشغول کرده بود. واقعیت این است که نتوانستم این خاطره ی زیبا و جانسوز را در رایحه نیاورم، باشد که …

ادامه نوشته »

راه قدس از کربلا می گذرد

عملیات رمضان ۲۳ تیر ۱۳۶۱ قبل از آغاز عملیات رمضان مسوولین به طور عمده دو مساله اساسی را در نظر داشتند: یکی تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و دیگری ورود به داخل خاک عراق. اسرائیل پس از فتح خرمشهر به وحشت افتاده بود، اشغال مناطق مسلمان نشین شیعیان جنوب لبنان …

ادامه نوشته »